چکیده:
«عدالت» در فقه، آنچنان که شایسته است، مورد توجه فقهاء قرار نگرفته و بحث های مطرح شده نیز بیشتر شامل عدالت فردی می باشد. در این میان امام خمینی1 به عنوان فقیهی که در سیره علمی و عملی، رویکرد متفاوتی به عدالت داشتند، در کنار عدالت فردی، به عدالت اجتماعی نیز پرداخته اند. در بین فقهای معاصر، نظراتی در خصوص جایگاه عدالت در فقه مطرح شده است. عده ای عدالت را به عنوان یک «قاعده فقهی» قلمداد نموده و گروهی دیگر «عدالت عرفی» را به عنوان مستند استنباطات فقهی خود قرار می دهند. در این نوشته ضمن تبیین این نظرات، عدالت به عنوان مقصد و هدف شریعت را نیز مطرح نمودیم و در نهایت ضمن تحلیل نظرات مذکور بر مبنای اندیشه فقهی امام خمینی1 به این نتیجه رسیدیم که وجود «عدالت» به عنوان یک اصل در فقه، غیر قابل انکار است، اما تشخیص مصادیق آن، خارج از فقه و با توسل به حکم عرف، در مواردی که شرع حکم قطعی در آن مورد دارد، قابل پذیرش نمی باشد. عدالت، مقصد شریعت و فلسفه احکام است و مثل سایر قواعد فقهی، ابزاری برای نیل به احکام شرعی جزئی نیست، بلکه خود هدف و مقصد است و اساسا تمام احکام و قواعد فقهی، وسیله ای برای نیل به این مقصد می باشند.
Justice in Islamic jurisprudence has not seriously been taken into consideration and the discussions raised on this subject mainly deals with individual justice. Among the Muslim jurists، Imam Khomeini as a Muslim jurist who has a different approach to justice in his practical conduct has dealt with both individual justice and social justice. There have been differing opinions as to the status of justice in Islamic fiqh. Some have taken justice as a “fiqhi principle” while others have considered customary justice as their bases for fiqhi inferences. This article، while dealing with the explanation of the ideas and opinion proposed in this regard، regards justice as the main objective of the Law (shariÝah). Having analyzed various ideas concerning justice، the article comes to a conclusion that justice is inevitable as a principle in fiqh. However، to identify the extensions(referents) of justice، outside the realm of fiqh، by having recourse to the common-sense judgment in cases where there is a conclusive judgment issued by the Law is not acceptable. Justice is aimed at by the Law and it is، in fact، the philosophy of the Islamic rulings and is not to be taken as a means of attaining particular legal rulings، but it is itself the aim and goal. It may be said that all rulings and fiqhi principles are means of reaching this goal.
خلاصه ماشینی:
در این نوشته ضمن تبیین این نظرات، عدالت به عنوان مقصد و هدف شریعت را نیز مطرح نمودیم و در نهایت ضمن تحلیل نظرات مذکور بر مبنای اندیشه فقهی امام خمینی1 به این نتیجه رسیدیم که وجود «عدالت» به عنوان یک اصل در فقه، غیر قابل انکار است، اما تشخیص مصادیق آن، خارج از فقه و با توسل به حکم عرف، در مواردی که شرع حکم قطعی در آن مورد دارد، قابل پذیرش نمیباشد.
به غیر از دو جایگاه مذکور در فقه، بحث مبسوطی در مورد عدالت صورت نگرفته و این امر به دلیل تأکیدات فراوان کتاب و سنت در مورد عدالت، از سوی برخی از فقهای معاصر مورد انتقاد واقع شده است و در این راستا نظراتی شکل گرفته است؛ گروهی طرح عدالت به عنوان قاعده فقهی را ممکن دانسته و گروه دیگر نظریه عدالت عرفی را مطرح نمودهاند.
بنابراین، عدالت، یکی از مقاصد شریعت بوده و در تمام شؤون فردی و اجتماعی، مورد توجه شرع مقدس میباشد و بایستی در استنباط احکام و وضع قوانین و تفسیر آنها ملاک عمل واقع شود.
میتوان استنباط کرد که عدالت معاوضی به عنوان یکی از مقاصد شریعت در باب معاملات است و از ملاکات آنها مفهوم عدالت در باب معاملات نیز قابل تشخیص خواهد بود و در حکم مسائل مستحدثه این باب میبایست ملاک عمل قرار گیرند.
اما آنچه به قطع و یقین قابل بیان است، اینکه عدالت، مقصد و هدف شریعت بوده و در تمام احکام از سوی شارع مقدس به عنوان ملاک تشریع لحاظ شده است و به عنوان یک اصل در تمام شؤون مذهب، ظهور دارد.