چکیده:
عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسنده توانمند فارسی در این عرصه جلوه ای از تطبیق و داوری را می نمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینه شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاه های البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمه آثار او و نیز شیفتگی اش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونه برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تاثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید.
این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و عمدتا براساس نظریه بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.
Considering that there are many commonalities between MohammadReza Shafiei Kadkani and Abdul Wahhab AL-Bayyati in cultural، social and political fields، and especially in literary filed، and also the inveterate familiarity of Shafiei Kadkani with AL-Bayyati’s views and opinions، besides study and translation of his works and preoccupation regarding to AL-Bayyati، all these caused Shafiei Kadkani to model AL-Bayyaties poetries and his personality as the major sample and in some cases to he impressed by him such that، sometims، Shafiei Kadkani composes like AL-Bayyati. So the common aspects of these two literates could not be accidentally. Therefore، obvious signs of this impressiveness and commonality are discussable in the framework of comparative literature. The purpose of this article is analyzing the commonalities and impressiveness signs of this Iranian poet from the Iraqi poet.
خلاصه ماشینی:
استاديار گروه زبان و ادبيات عربي، دانشگاه تربيت مدرس ، تهران ، ايران دريافت : ٩٠/١٠/٢٧ پذيرش : ٩١/٤/٢٧ چکيده عبدالوهاب بياتي، شاعر پيشتاز عرب و محمدرضا شفيعي کدکني، اديب ، ناقد، شاعر و نويسندٔە توانمند فارسي در اين عرصه جلوه اي از تطبيق و داوري را مينمايانند؛ چنانکه بين اشعار شفيعي کدکني و البياتي وجوه مشترک بسياري در زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي، سياسي و به ويژه ادبي وجود دارد.
آنچه در اين مرحله قابل ذکر است ، تلاقي انديشه هاي انسان گرايانۀ اگزيستانسياليستي ٥ با درونمايۀ فلسفي و باورهاي واقع گرايي اجتماعي نزد دو شاعر است ، که از سويي در جايجاي مجموعۀ ابريق هاي شکسته البياتي و نيز در قصيدٔە «الفن للحياة » (هنر براي زندگي) از مجموعۀ کلمات لا تموت (کلمات هرگز نميميرند، ١٩٦٠م ) مشهود است (صبحي، ١٩٨٦: ١٠٢؛ جاسم ، ١٩٩٠: ٥٢) و از سوي ديگر در قصيدٔە «سفر به خير» از مجموعۀ در کوچه باغ هاي نيشابور کدکني و نيز شعر «مرثيۀ درخت » از مجموعۀ از زبان برگ (١٣٤٧ش / ١٩٦٨م )، همچنين در قصيدٔە «ديباچه » از مجموعۀ از بودن و سرودن ديده ميشود (عباسي، ١٧٥:١٣٧٨-١٧٦).
نام اين شخصيت ديني که در تاريخ ، به عنوان پيغمبري رئوف و حکمراني حکيم ، از او ياد شده است ، در شعر «الحجر» (سنگ ) از مجموعۀ آنکه ميآيد و آنکه نميآيد البياتي و نيز در قصيدٔە «معراج نامه » از مجموعۀ از بودن و سرودن شفيعي کدکني ديده ميشود.
In Pursuit of Neishabour (Poetry and Life: Mohammad Reza Shafiei Kadkani.