چکیده:
موضوع این مقاله بررسی تحول گفتمانهای دموکراسیخواهی پس از انقلاب اسلامی میباشد. هدف، شناخت گفتمانهای رایج و چگونگی تحول این گفتمانها به خرده گفتمانها و در نهایت هژمونیک شدن گفتمان ـ ایدئولوژی خاصی میباشد. جامعهی آماری، احزاب و رسانههای مربوط به آنها میباشد. این احزاب راستسنتی، مدرن، چپسنتی، مدرن و نیروهای سکولار را در بر میگیرد. در این تحقیق از نمونهگیری تعمدی استفاده شد. روش تحقیق، روش تحلیل گفتمان انتقادی مبتنی بر آراء و اندیشههای فرکلاف، لاکلائو و موفه بود. فرضیهی اساسی رابطهی بین مدرنیزاسیون و جهانیشدن به مثابه مدرنیته و شکلگیری تحول در گفتمانهای دموکراتیک پس از انقلاب میباشد. نتایج نشان میدهد در دورهی اول، با به حاشیه راندن گفتمانهای سکولار بعنوان اغیار گفتمانی مواجه هستیم؛ در دورهی دوم، تداوم گفتمان انقلاب با حفظ وحدت نیروها است و اختلافات گفتمانی مورد پذیرش نبود؛ دورهی سوم گفتمان راست سنتی به راستمدرن تحول پیدا میکند و هژمونیک میگردد؛ دورهی چهارم که تحول گفتمانی چپ سنتی به گفتمان چپ مدرن ـ اصلاحطلبی ـ است و دورهی پنجم، نوبت به بازسازی و باز تعریف راست مدرن میرسد، مردمسالاری دینی را بعنوان دال ارشد خود معرفی میکند تا هم سازگاری خود را با مدرنیته حفظ کرده باشد و هم اساس دین حفظ شده و به مردمسالاری دینی در چارچوب ولایت مطلقه فقیه معتقدند.
خلاصه ماشینی:
نتایج نشان میدهد در دورهی اول، با به حاشیه راندن گفتمانهای سکولار بعنوان اغیار گفتمانی مواجه هستیم؛ در دورهی دوم، تداوم گفتمان انقلاب با حفظ وحدت نیروها است و اختلافات گفتمانی مورد پذیرش نبود؛ دورهی سوم گفتمان راست سنتی به راستمدرن تحول پیدا میکند و هژمونیک میگردد؛ دورهی چهارم که تحول گفتمانی چپ سنتی به گفتمان چپ مدرن ـ اصلاحطلبی ـ است و دورهی پنجم، نوبت به بازسازی و باز تعریف راست مدرن میرسد، مردمسالاری دینی را بعنوان دال ارشد خود معرفی میکند تا هم سازگاری خود را با مدرنیته حفظ کرده باشد و هم اساس دین حفظ شده و به مردمسالاری دینی در چارچوب ولایت مطلقه فقیه معتقدند.
فرهنگ سیاسی جهانی، ایدئولوژی مسلط سیاسی و گفتمان مسلط سیاسی و روح زمانه در عرصهی جهانی، بعد از عصر روشنگری و آغاز مدرنیته دموکراسیخواهی است (بدیع، 1387؛ ساعی، 1386؛ بحرانی، 1388؛ هلد، 1384؛ کوهن، 1373)؛ و بازگشت هم نامحتمل است، بخصوص که اگر آن را در ارتباط بین علم سیاست کنونی و اصلاحات سیاسی در نظر بگیریم (کدیور، 1386).
نتیجهگیری مهمترین بحث پیرامون گفتمانهای رایج در سدهی اخیر؛ تقابل گفتمان تجددی و سنتگرایی میباشد (آدمیت، 1363 و 1355؛ بشیریه، 1381، 1382 و 1383؛ آجودانی، 1383؛ بیژنی، 1387؛ تاجداری، 1381؛ کلانتری، 1387؛ حبیبی خوزانی، 1387؛ سرایی و هاشمزهی، 1381؛ سلطانی، 1386؛ شهرامنیا، 1386؛ طباطبایی، 1386؛ فرقانی، 1381؛ کچوییان، 1386؛ کاتوزیان، 1380؛ کدیور، 1386؛ ساعی، 1386؛ امیراحمدی، 1387؛ میرسپاسی، 1385؛ مروی، 1386؛ دارابی، 1391؛ آبراهامیان، 1389؛ بهنام، 1376؛ حائری، 1364؛ عنایت، 1365؛ علویتبار، 1375؛ کرمانی (1371).