چکیده:
بحث تعاریف اگرچه یکی از مباحث اساسی منطق است و سخن فراوان در باب آن گفته شده است، ولی همچنان در علوم اعتباری چون حقوق بحثی جامع در آن شکل نگرفته است علت این امر آن است که تعریف مفاهیم و موضوعات در عالم حقوق و فقه و همچنین اخلاق دائرمدار فهمی قبلی از اعتبار است. از طرفی در عالم حقوق با مفاهیمی ارزشی سروکار داریم که در تعریف آنها از گزارههای توصیفی استفاده میکنیم (اگرچه درواقع اینجا توصیفی صورت نمیگیرد) و از طرفی با مفاهیمی سروکار داریم که در گزارههای امری یا دستوری بهکار میرود همچون باید، نباید و میتواند. پیشفرض ما بر این است که میتوان به تعریفی از مفاهیم حقوقی دست یافت. در این مقاله نگاهی به برخی نظریات عام خواهیم داشت تا براساس آن به مدلی از تعریف مفاهیم حقوق نائل شویم. در صدد ارائه الگوی تعریف در حقوق هستیم تا از این طریق بتوان مفاهیم حقوقی را در این قالب بیان کرد.
Although definitions is one of the main topics discussed in logic and talked a lot about it، but there is no comprehensive discussion in Etebari Sciences like law. It is because the definition of the concept and topics in the world of law، jurisprudence and the ethics is based on prior understanding of Etebar. In the world of law we deal with value concepts that on their definition we use descriptive statements (although in fact there is no describing here) and on the other hand deal with concepts or command that is used in statements such as must، haven’t to and can. Our presuppose is that we can achieve the definition of legal concepts. In this article we will look at some general theories the base of that we can be achieved the definition model of the legal concept. We want to present the definition model in law so that legal concepts can be expressed in this form.
خلاصه ماشینی:
"ماهیت و الگوی تعریف در مفاهیم حقوقی محسن اسماعیلی* تاریخ دریافت : ١٣٩٥/٠٢/٢٥ علی مهاجرانی** تاریخ پذیرش: ١٣٩٥/٠٥/١٥ چکیده بحث تعاریف اگرچه یکی از مباحث اساسی منطق است وسـخن فـراوان در بـاب آن گفته شده است ، ولی همچنان در علوم اعتباری چون حقوق بحثی جـامع در آن شـکل نگرفته است علت این امر آن است که تعریف مفاهیم وموضوعات در عالم حقـوق و فقه وهمچنین اخلاق دائرمدار فهمی قبلی از اعتبار است .
اما چرا در نظر مرحوم طباطبایی همـواره هـیچ سـنخ مفهوم اعتباری را نمی توان از هیچ سنخ مفهوم حقیقی، منطقا استنتاج کرد؟ در پاسخ به این سؤال باید توجه داشت که از نظر مرحوم طباطبایی حیطه واقعیات (facts)، منطقه ای فارغ از حیطه اعتباریات است و بـین ایـن دو هـیچ ارتبـاطی منطقـی وجود ندارد.
جـان آسـتین ابتداء به این تقسیم بندی اشکال وارد ساخت و ضـمن تقسـیم اظهـارات بـه اظهـارات انشائی ١١ و اظهارات اخباری ١٢ بیان داشت برخلاف نظر فلاسفه پیشین که معتقد بودنـد وظیفه اصلی گزاره ها١٣ این است که صرفا برخی از امور یا واقعیـات را کـه مـیتوانـد صادق باشد یا کاذب توصیف کند (p١ ,١٩٦٢ ,Austin) کارکرد اصـلی گـزارههـا صـرفا توصیف نیست بلکه می توان کارهای بسیار دیگری نیز انجام دهد.
به عنـوان مثال در تعریف سهام به چه شئ طبیعی یا چه واقعیت نهادی میتوان اشاره کرد؟ ورقه سهم با خود سهم فرق دارد و درواقع حاکی از امر دیگری است که آن امر با یک انشاء ایجاد شده است و توانسته یک نهاد جدید باشد که در آن قالب اختیـارات فراوانـی بـه افراد داده شود و حتی واقعیاتی چون ورقه سهم ، فهم شود."