چکیده:
سرنوشت از پیش تعیینشده و سعادت و شقاوت ذاتی همواره از سوی معتقدین به مختار بودن انسان رد شده است؛ اما بهنظر میرسد نص یا مدلول برخی روایات (و حتی آیات) بهنوعی به تعیین سرنوشت و سعادت و شقاوت انسانها در عوالمی قبل از دنیا اشاره دارند. چگونگی رفع تضاد میان جبر ناشی از قبول این منقولات با اختیار دنیوی انسان، هدف نوشتار حاضر است. این مقاله از میان نظرات موجود در این باب، به مقایسه رأی علامه طباطبایی و مکتب تفکیک (با محوریت نظرات مجتبی قزوینی، حسنعلی مروارید و محمدباقر ملکی میانجی) پرداخته است. این افراد از سویی به قاعده شیعی «لا جبر و لا تفویض بل امر بین امرین» معتقدند و از سوی دیگر، حیات انسان در عوالمی قبل از دنیا و صحت برخی نصوص و مضامین نقلی مذکور را پذیرفته و توضیحاتی درخصوص تعیین طینت و سرشت در حیات پیشین دارند. مقابله این دو دیدگاه، نحوه استفاده ایشان از سایر آموزههای دینی برای حل این تضاد (ظاهری) را روشن میکند.
Pre-world`s life determination of human destiny، inherent happiness and disaster always has been rejected by those believing in human`s free will. But apparently such a determination is in agreement with some Quranic and traditional texts. In this paper it has been intended to offer an explanation and solution supporting pre-determination and free will both. This paper has compared Allame Tabatabaei and Tafkik school (Mojtaba Qazvini، Hasanali Morvarid، Mohamad Bagher Maleki Mianji`s opinions) in the field. The people of the afore mentioned views have accepted Shi`a opinion، a modest view far from being accepted by the two conflict sides. In other word، they have accepted pre-world`s life determination not contrary to free will. In this way، they have accepted accuracy and validity of the texts and quoted contents they explicated nature in pre-life. Confliction of two opinion clarify their method which they use in religious training to solve this (apparent) contradiction.
خلاصه ماشینی:
از میان قائلین به مجموع مؤلفههای فوقالذکر، نوشتار حاضر بر آن است که مبحث تعیین سرنوشت انسان در حیات پیشین و تأثیر آن بر زندگی دنیوی را مورد بررسی قرار دهد و در این راستا دیدگاه علامه طباطبایی و پیروان مکتب تفکیک را مقایسه خواهد کرد.
برخی عبارات علامه طباطبایی و پیروان مکتب تفکیک در مقام تفسیر و تشریح این روایات نیز -گاه بهصراحت و گاه بهطور ضمنی- به عدم امکان تغییر سرنوشت یا ایمان و کفر رقمخورده در عوالم قبل و سعادت و شقاوت ذاتی انسانها اشاره دارد که بیانگر حاکمیت جبر در زندگی دنیوی است.
این سخن علامه را میتوان مشخصکننده موضع ایشان در مورد تعیین سرنوشت و سعادت و شقاوت انسان در عوالم قبل از دنیا دانست و با توجه به آن میتوان نتیجه گرفت که مقصود علامه از جمله «کسی که در آن موطن اسلام آورده و موحد شده، راهی بهسوی شرک ندارد، و آنکه در آنجا شرک ورزیده، بهناچار در این دنیا نیز مشرک میشود»، تعیین اسلام و کفر شخص در مرتبه لایتغیر، یعنی در قضای حتمی نیست، بلکه تعیین شدن در مرتبه قدر یا بداء است که قابلیت محو و اثبات دارد.
با توجه به بررسی فوق روشن میشود که آموزه بداء بهعنوان یکی از راههای مناسب برای رفع تضاد ظاهری میان برخی روایات دال بر تعیین سرنوشت در حیات پیشین و نظریه اختیار مقبول شیعیان است و علامه طباطبایی و پیروان مکتب تفکیک نیز هردو در این جهت از آن استفاده کردهاند.