چکیده:
بررسی رابطه میان دین و عقلانیت همواره از نکات قابل توجه در جهان اسلام و غرب بوده است. مقاله حاضر این مسئله را از دیدگاه دو نماینده تفکر اسلامی: ملاصدرا و غزالی بررسی نموده است. غزالی که بیشتر به ایمان گرایی شهرت دارد با اینکه عقل نظری را پذیرفته اما آن را در درک و فهم دین ناتوان دانسته است و، به همین دلیل، حتی ایمان عوام را به عقل فلسفی ترجیح داده است. اما ملاصدرا، گرچه به محدودیت های عقل اشاره می کند، به مباحث عقلانی در حوزه دین بسیار بها می دهد و سهم مهمی برای عقل در فهم گزاره های دینی قایل است. مقاله با بیان نقاط تشابه و تفارق دیدگاه این دو به تطبیق و مقایسه نظرات آنها پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
(صـدرالدین شیرازی، ١٤١٠: ٣٠٣/٨) ملاصدرا در این عبارت صریح و روشن اعتقاد خـود را در تطـابق همیشـگی عقل و دین بیان می کند و مدعی است که هیچ آموزة دینی ، با هیچ معرفت عقلـی یقینی ناسازگاری ندارد؛ بنابراین ، اگـر در پـاره ای از مـوارد ناسـازگاری مشـاهده شود، یا باید در عقلی بودن آن شک و تردید کرد یا در برداشت و فهم خودمان از کتاب و سنت تردید و تأمل روا داریم و یا در حکم بـه ناسـازگاری میـان آن دو بیشتر تأمل کنیم .
اعتقاد هر دو متفکر به اصل عقل و قوه عقلانی با توجه به پیش زمینه ای که دربارة غزالی این اندیشمند فلسفه ستیز و عقل ستیز وجود دارد، این انتظار می رود که تصور کنیم او متفکـری اسـت کـه بـه معرفـت وحیانی، شهودی- الهامی و قلبی قایل است و عقـل را پاسـخگوی همـۀ مسـائل نمی داند، اما - چنان که بیان شد- در این زمینه ناسازگاری های جـدی در سـخنان غزالی دیده می شود: از یک سو، تصریحاتی در برخی از آثار خود به ایـن رأی دارد، بـه نحـوی کـه غزالی را در برابر معتزلیان قرار می دهد که به ناتوانی عقل اشاره دارد و، از سـوی دیگر، بررسی های دقیق تر نشان می دهد که غزالی، به عکس ، اندیشمندی است که معتقد به تواناییهای مطلق عقل در دسـت یـابی بـه معرفـت اسـت .
اعتقاد هر دو متفکر به معرفت بخش بودن گزاره ها و باورهای دینی گرچه غزالی به نحو کلی تعالیم دینی را ـ که به باور وی، حقایقی هستند کـه عقل و حس توان دریافت آنها را ندارند ـ عامل سعادت انسان می دانـد و معتقـد است بدون دین نمی توان به سعادت و نجات دست یافت ، لیکن چنین نیست کـه گزاره های دینی را به کلی فاقد معرفت بخشی بداند بلکه معتقد است که هرکسی توان فهم این گزاره ها را ندارد.