چکیده:
یکی از افسانههایی که پیشینۀ تاریخی و فرهنگی کهنی در میان قوم کرد و نیز دیگر اقوام دارد، افسانۀ ملکجمشید است. در این مقاله به بررسی کارکردهای نمادین شخصیتها و قهرمانان این افسانه و نیز باورها، اعتقادات و آداب زندگی مردمان کرد پرداخته شده است. افزونبراین، تلاش شده است که با بهرهگیری از چارچوبهای ادبیات تطبیقی، تفاوتها و شباهتهای روایت افسانه در ادبیات شفاهی و مکتوب- براساس روایت علیاشرف درویشیان و رضا خندان - بررسی شود. یافتههای پژوهش نیز بیانگر آن است که فرهنگ عامه و شفاهی در تکامل و غنای فرهنگ ملی و جهانی- که در شمار اهداف بنیادین ادبیات تطبیقی قرار میگیرند- میتواند نقش مؤثری داشته باشد.
The study of oral culture is Considered as a part of Comparative literature. This approach has been more emphasized in American school of comparative literature. Under this approach، the folk and oral culture is full of legend having the reliability to research in this field. One of the legend that has an ancient cultural and historical background among the Kurdish people-and other people-is the legend of king Jamshid. The present paper intends to deal with the symbolic functions of the characters and hero of the legend and the beliefs، faith، and rituals of life of that region. Furthermore، It has been tried to reflect on the differences and similarities between oral literature and written literature by utilizing comparative literature framework. The basic findings of this research also shows that oral and folk culture can have a valuable presence in the evolution and enrichment of the national culture-which are among the fundamental objectives of comparative literature.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار، ابتدا پیوند بین ادبیات عامه و رسمی- که یکی از محورهای ادبیات تطبیقی است - و سپس داستان «ملک جمشید و ملک خورشید» به روایت درویشیان و جنبه های نمادین و کارکردی قهرمان ها و شخصیت های داستان بررسی و تحلیل خواهد شد.
کمان را به زه کرد و آن تیر گز که پیکانش را داده بد آب رز (فردوسی، ١٣٨٦: ٧٥٠ ب ١٣٧٦) بزد تیر بر چشم اسفندیار سیه شد جهان پیش آن نامدار (همان ، ب ١٣٨٨) ازجمله کهن الگوهای اساطیری در داستان ملک جمشید نیز وجود دو درختی است که قهرمانان در ابتدای سفر در باغچۀ قصر میکارند که نشانۀ عمر و زندگی دو قهرمان است و زردشدن درختان ، نماد زندگی تباه آنان است .
در ادامۀ داستان گرفتاریهای دیگری برای قهرمان پیش میآید که با نیروی برادرش و فراست او- که از دو گنجشک که با هم دعوا میکنند و سر یکی از آن ها کنده میشود و دیگری با برگ سبزی که به محل زخمش میمالد، او را زنده میکند، شیوة زنده کردن ملک جمشید را میآموزد- از طلسم رهایی مییابد و جادوگر را نابود میکند و به کمک اسبان سبزرنگ باد و باران به قصر شاهزادة چین میرود و پریزاد را به دست میآورد و با او ازدواج میکند.
افسانۀ ملک جمشید نیز از این قاعده مستثنی نیست و مانند دیگر آثار ادبیات شفاهی چند پیام و مضمون را تبلیغ میکند، ازجمله داستان ها ماجرای تغییر وضعیت زندگی و موقعیت قهرمانان قصه ها هستند و آنچه امکان چنین تغییری را فراهم میکند، «سفر» است ."