چکیده:
در اﻳﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر، ﺟﺎﻳﮕﺎه »ﻋﻘﻞ« و »ﻧﻘﻞ« در ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻗﺮآن، از دﻳﺪﮔﺎه اﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ وﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒـﺎﻳﻲ )ره( ﺑﺮرﺳـﻲ ﻣـﻲ ﺷﻮد . اﮔﺮ در ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻗﺮآن، ﺑﺮ ﻋﻨﺎﺻﺮی ﻫﻤﭽﻮن »ﻋﻘﻞ« و »ﻧﻘﻞ« ﺗﺄﻛﻴﺪ ﻣﻲﺷﻮد، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺄﻛﻴﺪی اﺳﺖ ﻛﻪ در ﻣﺘﻦ ﻗﺮآن، ﺑﻪ اﻳﻦ دو ﻣﺆﻟﻔﻪ، در وﺻﻮل ﺑﻪ ﻣﻘﺼﻮد ﻗﺮآن ﺷﺪه اﺳﺖ. از دﻳﺪﮔﺎه ﻋﻼﻣﻪ، ﻋﻘﻞ ﻋﻼوه ﺑﺮ»ﻣﻔﺘﺎح« ﺑﻮدن دﻳﻦ، ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﺻﻞ ﺣﻘﻴﻘﺖ دﻳﻦ»ﻣﺼﺒﺎح« ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ واﻳﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﺑﻮدن ﻗﺮآن ﺑﺎ ﻓﻄﺮت وﻋﻘﻞ ﺳﻠﻴﻢ اﺳﺖ؛ از اﻳﻦ رو ﻋﻨﻮان ﻣﻲ ﺷﻮد، ﻗﺮآن وﺑﺮﻫـﺎن ﺟـﺪاﻳﻲ ﻧﺪارﻧـﺪ . از ﻧﮕـﺎه وی ﺟﺎﻳﮕﺎه رواﻳﺎت در ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻗﺮآن، ﺣﺎﺋﺰ اﻫﻤﻴﺖ اﺳﺖ؛ زﻳﺮا ﻣﺲ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻗﺮآن از آن اﻫﻞ ﺑﻴـﺖ ﻋﺼـﻤﺖ وﻃﻬـﺎرت اﺳـﺖوﻟﻲ ﺑﺎﻳﺪ در ﻋﺼﺮ ﻏﻴﺒﺖ، رواﻳﺎت از ﺟﻬﺖ ﺳﻨﺪ ودﻻﻟﺖ ﺑﺮرﺳﻲ ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ دﭼﺎر ﺗﻔﻜﺮ اﺧﺒﺎرﻳﮕﺮی در ﻓﻬﻢ ﻗﺮآن ﻧﺸﻮﻳﻢ. اﻣﺎ از ﻧﮕﺎه اﺑﻦ ﺗﻴﻤﻴﻪ، ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺟﺎﻳﮕﺎه ﻋﻘﻞ در ﻣﻌﺮﻓﺖ دﻳﻨﻲ ﻣﻔﺘﺎح ﺑﻮدن آن اﺳﺖ. ﺑﻌﺪ از آن ﻫﻤﭽﻮن اﻫﻞ ﺣﺪﻳﺚ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻤﺴﻚ ﺑﻪ ﻧﻘﻞ ﻛﺮد. در اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ اﻳﻦ دو دﻳﺪﮔﺎه در روش ﺗﻔﺴـﻴﺮ ﻗـﺮآن ، ﻣﻘﺎﻳﺴـﻪ وﻧﻘـﺎدی ﻣـﻲ ﺷـﻮد وﻗـﻮل اﺣﺴن مستدل می گردد.
The present paper studies the position of "reason" and "tradition" in interpreting the Quran from the view of Ibn Taymiyyah and Allamah Tabatabaii. The elements of "reason" and "tradition" are emphasized in interpreting the Quran because they are emphasized in the text of Quran in order to achieve the aim of the Quran. According to Allamah Tabatabaii، reason is not only "the key" of religion، but also the "lantern" for the true reality of religion، because the Quran is in harmony with genesis and common sense. Therefore، it is said that the Quran is closely associated with reasoning. Allamah believes that hadiths are of great importance in interpreting the Quran because the true reality of the Quran belongs to Holy Prophet's household، but the hadiths must be evaluated in terms of their chain of transmission and indication in order to avoid traditionalism in understanding the Quran during occultation. Ibn Taymiyyah، however، believes that reason is at most the "key" of religious knowledge. Beyond this، we should appeal to tradition، like traditionalists. The views of these two scholars about the method of interpreting the Quran are compared and criticized in this paper and the better one is proved.
خلاصه ماشینی:
از طرفی طبق روش تفسیر قرآن به قرآن آنچه در آیات الهی در باب «عقل» به کار برده شده است، صرف استدلال عقلی نمی باشد؛ بلکه پاک کردن لوح نفس از آلودگی های ظاهری و باطنی، برای رسیدن به عقل پاک الهی هماهنگ با فطرت الهی خدادادی می باشد، «فطره الله التی فطر الناس الیها» (روم:30)با این بیان قرآن، عقل خدا جو را به عنوان عقل سلیم معرفی می کند؛ از این رو علامه طباطبائی رهنمودهای قرآن به عقل در آیه 151 سوره انعام را این گونه تفسیر می کند: « ولعل الوجه فی ذلک أن المورد المذکوره فی الآیه الاولی و هی الشرک بالله العظیم و عقوق الوالدین و قتل الاولاد من املاق و قربان الفواحش الشنیعه و قتل النفس المقدمه من غیر حق ممّا تدرک الفطره الانسانیه حرمتها فی بادی نظرها و لا یجتری علیها الانسان الذی یتمیز من سائر الحیوان بالعقل الّا اذا اتبع الاهواه و احاطت به العواطف المظلمه التی تضرب بحجاب ثخین دون العقل فمجرد الاعتصام بعصمه العقل فی الجمله و الخروج عن خالصه الاهواء یکشف للانسان عن حرمتها و شامتها علی الانسان بما هو انسان، و لذلک ختمت بقوله: «ذلکم وصاکم لعلکم تعقلون» ممکن است مراد این باشد ، اموری که در این آیات مورد نهی قرار گرفته مانند سایر احکام الهی، اموری است که فطرت خود بشر نیز به حرمت آنها حکم می کند.