چکیده:
تاریخ بیهقی اثری ویژه در تاریخ و ادبیات فارسی است که شیوه نثر آن تاثیری ماندگار بر آثار و حتی اشعار پس از خود گذاشته است. شگردهای داستانی به کار رفته در این اثر، پژوهشگران فراوانی را برانگیخته تا از منظر داستانی به آن بنگرند. بررسی کارنامه بیهقیپژوهی در ایران نشان میدهد، به ماجراهای حسنکوزیر و افشین و بودلف بیش از دیگر ماجراها توجه شده است. ماجرای نخست در دوران بیهقی روی داده و دومی پیش از عصر او. آنچه تا کنون به آن توجه چندانی نشده است، چگونگی استفاده بیهقی از شگردهای داستانی و بازپرداخت حکایتهایی است که بیهقی از منابع پیش از خود گرفته است. با مقایسه روایت بیهقی از یک ماجرا با همان ماجرا در متنی کهنتر میتوان با چگونگی بهرهگیری بیهقی از شگردهای داستانی و نگاه او به مخاطب آشنا شد. از همین رو، این پژوهش در پی بررسی و واکاوی چگونگی بهرهگیری بیهقی از شگردهای داستانی در ماجرای افشین و بودلف و تغییرات پدید آمده از سوی این نویسنده در این ماجرا است و بررسی راههایی است که بیهقی آگاهانه و برای درگیر ساختن بیشتر مخاطب در روایت به کار برده است. برای مقایسه شگردهایی مانند ساختار، پیرنگ، تعلیق، توصیف، گفتوگو، شخصیتپردازی و فضاسازی در هر دو روایت بررسی
خلاصه ماشینی:
کلیدواژهها [English] Persian Literature, Beihaghi(s History, Fictional Techniques, Faraj baad az Sheddat, Afshin and Boudlof Adventure, Persian Prose اصل مقاله مقدمه بیهقی از آن دسته نویسندگانی است که ذوقی سرشار و ذهنی توانا و قلمی رسا داشته و نسبت به جادوی کلام و سخن بخوبی آگاه بوده است، از همین رو کوشیده، همزمان با ثبت تاریخ و گزارشهای مربوط به آن، از کارکردهای عناصر زبانی با توانمندی بهره گیرد تا مخاطب او لذتی دو چندان از خواندن مطالب تاریخش ببرد و خواننده «نباید از نظر دور دارد که داستان بیهقی توصیف منظرة کوی و برزن نیست؛ بل نقل واقعهای حقیقی است که به اقتضای قریحة بیهقی، بسیاری از عناصر درام و کشمکش داستانی مثل شخصیتپردازی و ایجاد تعلیق و....
افزون بر موارد یاد شده، گفتگوی میان احمد و معتصم و درخواست خلیفه از احمد برای نشستن (این کار تداعیگر این موضوع است که بیتردید خبر بسیار ناگواری داده خواهد شد و مخاطب خلیفه باید نشسته آن را بشنود تا بر زمین نیفتد)، گفتن عبارت «انا لله و انا الیه راجعون» و تعبیر سگ ناخویشتنشناس نیمکافر و خود خبر، عواطف خواننده را بخوبی با ماجرا درگیر میکند ویلیام نوبل در کتاب «تعلیق و کنش» دربارة عناصر تأثیرگذاری که در یک سر آغاز خوب میآیند، مینویسد: «حادثهای که بعدا ثابت شود مهم و اساسی بوده است.
پس اگر شفاعت تو رد کرد قضا کار خود بکرد و هیچ درمان نیست») است؛ از همین رو زمان بودلف برای رهایی از مرگ بسیار اندک است؛ موارد یادشده هر کدام به گونهای به تعلیق و کشمکش موجود در داستان کمک میکنند و بیتردید این افزودههای بیهقی بر جنبههای نمایشی حکایت افزوده است.