چکیده:
داستانهای دفاع مقدس اکثرا با زبانی واقعگرایانه و به دور از تکلّف، در شرایط بحرانی جهت برجسته کردن ارزشهای انسانی و تقویت روحیه ایثارگری نوشته شدهاند. بعد از عصر دفاع مقدس، بتدریج دوران گذار از داستانهای رئالیستی به داستانهای تلفیقی( تخیّلی و واقع گرا) فرا می رسد. از این رو دهه هفتاد و هشتاد، توجه اهل قلم به خیال پردازی و ایجاد فضای ذهنی انتزاعی بر اساس آفرینشهای ادبی و هنری معطوف میگردد. رضا امیرخانی از جمله نویسندگان جوانی است که در عرصه داستان نویسی تلاشی چشمگیر داشته است و بین رمانهای او نوعی پیوستگی ساختاری وجود دارد. «ارمیا» و «بیوتن» به ترتیب رشد و تحوّل فکری و توانایی نویسندگی او را در عرصه رمان نویسی مدرن نشان می دهند. بین این دو رمان چه نشانههایی مبتنی بر پیوستگی ساختاری وجود دارد و چه دلایلی رشد قدرت قلم او را در رمان «بیوتن» نسبت به « ارمیا» اثبات میکند؟ این نوشتار افزون بر جستجوی این پرسشها به نشانههای رمان نو و ضد رمان نیز می پردازد و در کنار توصیف زیباییها و جذابیّتهای هر دو رمان، به کاستیهای رمان «بیوتن» متاثّر از نشانههای ضد رمان اشاره میگردد.
خلاصه ماشینی:
در سالهای نخستین پس از پیروزی انقلاب؛ یعنی دهه شصت بیشتر داستان ها مبتنی بر جهان بینی و نظام فکری و عقیدتی نویسنده، واقعگرایانه است؛ ولی در دهة هفتاد و هشتاد توجه اهل قلم به خیال پردازی و ایجاد فضای ذهنی انتزاعی بر اساس آفرینشهای ادبی و هنری معطوف میگردد، هر چندکه بعضی، بیشتر داستانهای مربوط به دفاع مقدس را به لحاظ نپرداختن به فضایی رمانی از ورای روایتی شخصیتی و شهادت بر رویدادهای زمان جنگ، در شمار«وقایع نگاری » قرار می دهند و بر این باورند: «چون در بسیاری از آثار جنگی، میزان جانبداری عقیدتی اثر، معیار ارزش آن است، نمی توان انتظار ترسیم تصویری بی طرفانه از زندگی را در آنها داشت.
شاید این تیپ ها را بتوان به سه گروه تقسیم کرد: 1-مهاجرانی که صرفا برای ادامة تحصیل به آنجا رفتند (آرمیتا)2- طیف سلطنت طلب و مخالف با نظام حاکم بعد از پیروزی انقلاب اسلامی (میاندار)3- استادانی که پس از انقلاب فرهنگی به آمریکا مهاجرت کردند (خشی) و ارمیا شخصیت اصلی و رشد یافتة رمان که از جایگاهی برتر با تیز بینی و ذکاوت خود و حفظ باورهای قوی آئینی به نقد روان شناختی و جامعه شناختی این افراد مبادرت می رورزد؛ ولی در این رمان انعطاف پذیری او در برخورد با پدیده های ناهمگون و مغایر با ارزش های فکری خود، بیشتر شده است.