چکیده:
با اینکه پدیده مطبوعات در ایران، سالها پیش از پیروزی مشروطه در سال1252ق، توسط میرزا صالح شیرازی ظهور یافته بود، بهواقع اوج شکوفایی مطبوعات و تاثیرگذاری آن را باید دوره مبارزات مشروطه و پس از آن دانست. فرمان مشروطه در حالی توسط مظفرالدینشاه امضا شد که مطبوعات به آرامی شیوههای نقد را متاثر از مطبوعات فارسیزبان خارج از ایران و نیز مطبوعات قفقاز آموخته و به عرصه نقد اوضاع سیاسی و اجتماعی پا گذاشته بودند. با پیروزی مشروطه و تشکیل مجلس شورای ملّی و روی کار آمدن محمدعلیشاه، نقد اجتماعی کم کم به نقد حاکمیت منجر شد تا جایی که جسارت و شجاعت اصحاب مطبوعات اندک اندک به افراط رسید. بر این اساس مطبوعات عهد مشروطه، همان طور که در پیروزی مشروطه سهم اساسی داشتند، در شکست آن و به توپ بسته شدن مجلس هم بیتاثیر نبودند. از این بررسی تاریخی میتوان به این نتیجه رسید که افراط و تفریط عامل بازدارنده در حرکت جوامع است و به همان اندازه که تفریط، سکون و ایستایی را موجب میشود، آفت افراط نیز حرکتهای رو به جلو و خیزشهای ارزشمند را با نا کامی مواجه میکند. مکتوب حاضر بر آن است تا از این زاویه، به مطالب مندرج در مطبوعات دوره مشروطه نگاهی آسیبشناسانه کنند. با همین نگاه نشریاتی چون صوراسرافیل، حبلالمتین، تمدن، قانون و مجلس بررسی شدهاند.
خلاصه ماشینی:
دهخدا در ستون «چرند پرند»، گاهی پا را از حد متعادل فراتر مینهاد و مسائلی را طرح میکرد که علاوه بر اینکه گاهی شامل حوزههای ایدئولوژیک بود، به طرح مسائل خصوصی بعضی از زمامداران و حتی مردم عادی میانجامید؛ برای نمونه او در اولین شماره صور اسرافیل در ایوردن سوئیس نوشته است: «الان درست 55 روز و پنج ساعت و پنج دقیقه بود که من [به جهت] بعضی ملاحظات ʾچرند پرندʿ ننوشته بودم؛ یعنی این عادت یک سال و نیم خودم را ترک کرده بودم و چنانکه همه ایرانیها میدانند ترک عادت هم موجب مرض است؛ یعنی همان طور که 180هزار نفر اهل رشت اگر همیشه زیر دست چهارده پانزده نفر فراش و پیشخدمت و مشت و مالچی و آفتابه لگنگذار حکومت نباشند، ناخوش میشوند...
دقیقا به همین دلیل است که آرینپور مینویسد: «اغلب روزنامههایی که در اوان مشرطیت پدید آمدند نیز هرچند جز خدمت به میهن و آسایش مردم غرضی نداشتند، راه درست کار و کوشش را نمیدانستند و هر یک مشروطه و آزادی و قانون را به معیار ذوق و سلیقه خویش و به میزان اطلاعاتی که از پیش داشتند میسنجیدند و غالبا آزادی و علم و صنعت و هنر و تمدن و غیره را به جای یکدیگر میگرفتند و به عوض شناساندن معنی صحیح هریک از مظاهر زندگی آزاد و سعادتمند، روزنامه خود را با عبارات کلی درباره هریک از این مسائل پرمیکردند یا بیآنکه راه چاره را بیاموزند از دربار و شاه و پیرامونیان او و سررشتهداران کشور گله و ناله و بدگوی و عیبجویی میکردند.