چکیده:
مسئله زبان دینی از جنبه های مختلفی همچون جنبه معناشناسانه قابل بررسی است. مسئله اساسی درباره معناشناسی زبان دین آن است که آیا می توان و چگونه می توان زبان و مفاهیم به کاررفته درباره مخلوقات را به نحو معنادار، حقیقی، ایجابی و صادق درباره خداوند به کار برد؟ چگونه می توان اوصاف منتزع از مخلوقات امکانی و به طور عمده منطبق بر آنها را به خداوند نامتناهی واجب بسیط اسناد داد؟ در این نوشتار، با بررسی تطبیقی دیدگاه آکوئیناس و ابن سینا روشن می گردد که اگرچه اصل آنالوژی به عنوان راهکاری برای حل مسئله زبان دینی به آکوئیناس منسوب است، وی این دیدگاه را از ابن سینا وام گرفته است. آکوئیناس با استفاده از آنالوژی اسنادی درونی، چنین اوصافی را بر خداوند حمل می کند. البته وی از دیگر اقسام آنالوژی، از جمله آنالوژی استعاری نیز بهره می برد و برخی توصیف های متون دینی درباره خداوند را با استفاده از آن توضیح می دهد، درحالی که ابن سینا نیز با استفاده از کلی مشکک - که چیزی جز آنالوژی اسنادی درونی نیست - بر این مسئله غلبه می یابد. همچنین او با استفاده از زبان تمثیل که همان آنالوژی استعاری در اصلاح آکوئیناس است، توصیف های موجود در دین درباره خداوند و معاد را تبیین می کند. به نظر می رسد ابن سینا در تبیین مدعای خود، از قدمت و دقت بیشتری برخوردار است.
The issue of religious language can be investigated from various aspects، including the semantic. The fundamental issue on the semantics of the language of religion is this: “Can-and how can-the language and concepts used about creatures، be significantly and positively and truly used about God? How can attributes abstracted from finite creatures refer to God Who must be simple and infinite?” Aquinas uses the analogy of internal attribution، and such attributes -abstracted from finite creatures- apply to God. Of course، he uses other types of analogy، including metaphorical attribution، to explain some religious texts about God. But Avicenna also uses the general ambiguous idea which is not different from the analogy of internal attribution. Also، he explains the language of religion with using a metaphor that it is not other than metaphorical attribution. It seems that in explaining his own claims، Avicenna has more accuracy and precedence.
خلاصه ماشینی:
البته پیش از آکوئیناس ، ابـن سـینا بـا بهره گیـری از ایـن اصـل آن را نـه تنها در مـورد توصیف خداوند، بلکه در مورد توصیف معاد نیز به کار می بست ، ولی ابن سینا این اصـل را تحت عناوین و اصطلاح های فلسفی متفاوتی همچون کلی مشکک یا تمثیـل بـه کـار می بندد، اما باید دانست کـه بـه لحاظ معنـایی ، میـان آرای آکوئینـاس و ابـن سـینا قرابـت زیـادی وجـود دارد: آنـالوژی اسـنادی درونـی همـان کلـی مشـکک اسـت و آنـالوژی استعاری نیز به معنای تمثیل می باشد.
توضیح مطلب اینکه آنـالوژی بیرونـی و اسـتعاری ، بـه نحـو مجازی ، اوصافی را به خداوند اسناد می دهند و در حقیقت چیـزی دربـاره اوصـاف ذات خدا نمی گویند، اما آکوئیناس آنالوژی تناسب به جا را نیز به ندرت به کار می گیـرد، زیـرا صرفا این مطلب را می رساند که هریک از دو موضوع خدا و مخلوقات ، متناسب بـا ذات خود از این کمال برخوردارند، اما درباره رابطه علی - معلولی میـان خـدا و مخلوقـات و در نتیجه ، مشابهت میان آنها ساکت است ؛ از این رو، نسـبت صـفات بـه ذات خداونـد را مجهول می گذارد.
آکوئینـاس از همـه ایـن امکانـات زبانی و فکری برای توصیف خداوند بهره می برد (١٤١ :٢٠٠٥ ,Ross)، اما از آنجـا کـه مسـئله زبان دینـی نـاظر بـه اوصـاف ذات الهـی اسـت و توصـیف او براسـاس فعلـش در حقیقـت توصیف اوصـاف ذات او نیسـت (٢٣-٢٠ :١٩٩٣ ,Davies) و همچنـین زبـان سـلبی محـض نیـز بدون محتوای ایجابی ناکارآمد است و هیچ چیزی درباره آنچـه خـدا هسـت نمی گویـد (مطهری ، بی تا، ج ٥: ١٦٩؛ ٢٧ :١٩٩٣ ,Davies)، و آنالوژی تناسـبی نیـز از رابطـه علـی و مشـابهت خداوند و مخلوقات و نسـبت صـفات بـه ذات خـدا خبـری نمی دهـد، پـس بایـد از زبـان دیگری نیز بهره ببریم که این امور مهم را تـأمین کنـد؛ و آن چیـزی جـز آنـالوژی درونـی نیست .