چکیده:
از میان امکانات بلاغی، تشبیه بیشترین کارکرد را در تاریخ بیهقی دارد. تشبیه شگردی است که برای زنده بیان کردن تاریخ با نگرش نقادی در خدمت قلم بیهقی قرار می گیرد. در واقع، او برای بیان تفصیلی اندیشه های خود، تجسم بخشیدن و روشن کردن مسئله ای و مستندکردن و القای آن به مخاطب از تشبیه استفاده می کند. کارکرد تشبیه در تاریخ بیهقی، کارکردی دیالکتیکی است. با نگاهی به تشبیهات تاریخ بیهقی می توان به درونیات و جهان بینی نویسنده پی برد. همچنین اوضاع دربار غزنوی، تکرار تاریخ و در اندک مواردی، فاصله معنادار سیاستورزی در دربار غزنه با الگوهای پادشاهی، در این اثر دیده می شود. بیهقی در سه سطح از تشبیه استفاده می کند: 1. تشبیه ساده (جملهای) که در آن چیزی به چیزی به دلیل وجه مشترکشان مانند می شود و برای این همانندی از ادات تشبیه استفاده می شود. 2. تشبیه ایجازی (واژگانی) که در آن دو چیز با استفاده از پسوند یا پیشوند به دو شکل ترکیبی و مشتق- که در تاریخ بیهقی بسامد بالایی دارد- به هم مانند می شوند. این نوع تشبیه ضمن اینکه غنای واژگان را بیشتر می کند، وسعت حوزه معناشناختی و نیز ظرفیت موسیقیایی متن را افزایش می دهد. 3. تشبیه گسترده (داستانی) ، که در آن رخدادهای دربار غزنوی به ماجرایی که در گذشته روی داده است، مانند میشود. بدین وسیله بیهقی مسئله ای را که در ذهن دارد و نمی خواهد در داستان اصلی مطرح کند، در روایت الحاقی به نمایش می گذارد. حکایتی که همچون آنتیتزی در برابر رخداد اصلی (تز) قرار میگیرد تا حکایتی نانوشته (سنتز) را در ذهن خواننده شکل دهد. در این مقاله سعی بر این است تا ضمن تحلیل توصیفی- تحلیلی کارکرد تشبیه در سطوح مختلف تاریخ بیهقی، فلسفه بهره برداری همهجانبه از آن نیز واکاوی شود.
خلاصه ماشینی:
هر اثري بنا بـه ماهيـت خود، از عناصر زيبايي شناختي خاصي بهره مي برد؛ اما تاريخ از آنجا که رخداد وقايع در ظرف زمان و البته مکان است ، عرصه اي براي تکرار حوادث مي باشد؛ به ويژه آنکـه در فلسفه آن ، اصل تأثيرگذاري و عبرت آموزي نهفته است ؛ از اين رو بديهي است از ميان عناصر زيبايي شناختي ، تشبيه نقش ويژه اي دارد؛ زيرا رويکرد فلسفي نويسندة اثـر نيـز پيوسته اين عنصر را احضار مي کند؛ خواه آنجا که قصد اين هماني دارد، خـواه عکـس آن يا دلايل ديگري که به تفصيل در متن مقاله به آن پرداخته خواهـد شـد؛ بنـابراين 96 عنصر تشبيه ، خاصيتي ديالکتيک به متن مي دهد که نقش خواننده را در متن برجسـته مي کند.
- حورا ياوري در مقاله «آرمان پادشاهي و شاهان زمانه » (١٣٨٤)، با ارجاع بـه کتاب والدمن ، نقش روايت هاي الحاقي در تاريخ بيهقي را بررسي کرده و معتقد اسـت ، نقش و کنش روايت هاي افزوده بر تاريخ بيهقـي در کنـار روايـت اصـلي او از تـاريخ ، بازي کردن يک نمايش تاريخي است .
در تاريخ بيهقي خواننده با تشبيه ديالکتيکي روبه روسـت ؛ بـدين معنـي کـه در روايات داستاني هدف نويسنده صرفا تشبيه رخدادي از عصـر غزنـوي بـا يـک واقعـه تاريخي بر اساس مشابهتشان نيست ؛ بلکه وي بـه تنـاقض و تضـاد ميـان دو رويـداد تاريخي مي انديشد و از ضديت ميان آن ها، اصل سومي را در نظر دارد تا با آن عقايد و تفکرات خود را مطرح و القا کند.