چکیده:
روابط و سیاست بین المللی پدیده ای پویا و درحال دگرگونی است. در کنار پویایی ها، نوعی پیوستگی نیز در تمامی فرودها و فرازهای آن قابل مشاهده می باشد. با توجه به این زاویه دید، پرسشی به ذهن متبادر می گردد که به لحاظ نظری و عملی برای علاقه مندان به امور سیاست خارجی مخصوصا در بررسی تحولات غرب آسیا، مهم و جدی است و آن اینکه نسبت مناطق مختلف بطور عام و منطقه غرب آسیا بطور خاص با سیاست بین الملل در دوران پسا جنگ سرد چگونه قابل تجزیه و تحلیل است؟ در پاسخ به این پرسش، «بازشدن مناطق»، «ارتقای موقعیت قدرت های منطقه ای» و «مدیریت نوین چالش های منطقه ای» مفاهیمی سودمند بنظر می رسند. این مفاهیم به مناطق پیرامونی جمهوری اسلامی ایران یعنی غرب آسیا قابل تعمیم می باشند.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به این زاویه دید، پرسشی به ذهن متبادر میگـردد کـه بـه لحـاظ نظـری و عملی برای علاقه مندان به امور سیاسـت خـارجی مخصوصـا در بررسـی تحـولات غرب آسیا، مهم و جدی است و آن اینکه نسبت مناطق مختلف بطور عـام و منطقـه غرب آسیا بطور خاص با سیاست بین الملل در دوران پسا جنگ سرد چگونـه قابـل تجزیه و تحلیل است ؟ در پاسخ به این پرسش ، «بازشدن مناطق »، «ارتقـای موقعیـت قدرت های منطقه ای» و «مدیریت نوین چالش های منطقه ای» مفاهیمی سودمند بنظـر میرسند.
در مجموع باز شدن فضای مناطق مختلف در دوران پسا جنگ سرد، به عنـوان یک تحول راهبردی، با یک بسته بندی فکری و عملی همراه است که در آن ، افزایش جایگاه اثرگذاری قدرت های منطقه ای و پر چـالش تـر شـدن مـدیریت بحـران هـای منطقه ای، ویژگیهای قابل توجه و حائز اهمیت برای تحلیل گران و دست انـدرکاران امور سیاست خارجی هستند."