چکیده:
نماز عالیترین عبادتی است که در اسلام به آن توجه و تأکید شده است و عارفان
مسلمان ضمن تأکید فراوان بر آن تفسیرهای گوناگونی درباره آن عرضه کردهاند.در برخی
از این تفاسیر برصبغه عرفانی آن تأکید بیشتری شده است.مولوی ازجمله عارفانی است که
در آثار خود به این موضوع توجه در خوری کرده و زوایای آن را کاویده است.از نظر او
نماز روزن روزنهای است به عالم ماوراء که سالک می تواند در طی برگزاری و اقامه
نماز از عالم ناسوت فراتر رفته، وصال با خدا یا اصل یگانگی را تجربه کند.از این
نظر، به نماز همچنان که در اسلام به عنوان مهمترین راه برای رسیدن به هدف
وصال/وحدت در نظر گرفته شده است.مقاله حاضر در صدد است که اندیشه مولوی درباره نماز
را بازخوانی نماید و به پدیدارشناسی نظر وی در این باره بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"سر بر آرد او دگر ره شرمسار اندر افتد باز دررو همچو مار (همان، بیت 2160) باز فرمان آیدش بردار سر از سجود وواده از کردهی خبر (همان، بیت 2159) وضع همین طور ادامه مییابد و نماز عرفانی عینیت مییابد و عارف با تمام وجود به سؤال و جواب خداوند گوش فرا میدهد: نعمت دادم بگو شکرت چه بود دادمت سایه هین بنمای سود (همان، بیت 2164) تا اینکه به این نقطه میرسد که: از همه نومید شد مسکین کیا پس برآرد هر دو دست اندر دعا (همان، بیت 2172) مولوی در بیت مذکور به قنوت اشاره کرده، فلسفه آن را بیان میکند در شریعت فرض است که در قنوت هم دعا خوانده شود، هم خواسته طرح گردد و هم نمازگزار با خدا مناجات کند که قنوت و دعا در نماز جایگاه ویژهای دارد و مولوی از آن به عنوان پناهگاه سالک و عارف یاد میکند.
در نتیجه شخص نمازگزار امکان هر فعالیتی را از دست میدهد تا زمینه فنای کامل فراهم آید: پس از این چو سایه باشم پس و پیش هر که بکاهم و فزایم ز حراک سایه بانی به رکوع سایه منگر، به قیام سایه منگر مطلب ز سایه قصدی، مطلب ز سایه جانی ز حساب رست سایه که به جان غیر جنبد که همی زند دودستک که کجاست سایه چو شه است سایه بانم، چو روان شود چو شنید او نشستم به کرانه دکانی چو مرا نماند مایه منم و حدیث سایه چه کند دهان سایه به تبعیت دهانی (همان) اگر بخواهیم این ابیات را بر اساس نیایشهای چهار گانه نیایش تراز تقسیمبندی بکنیم باید بگوییم که هر چهار مرحله مورد نظر تراز در یک نماز واقع میشود: 1."