چکیده:
ایران در مرکز کمربند زلزله خیز دنیا واقع شده است . وقوع زلزله های مخرب چند دهة اخیر نشان داده که هیچ نقطه ای از این کشور از خطر زلزله در امان نیست . این مخاطره برای توسعة جوامع شهری تهدید محسوب می شود. با شناخت متغیرها و پهنه بندی مناطق می توان میزان آسیب های زلزله را کاهش داد. این پژوهش با هدف پهنه بندی میزان آسیب پذیری ناشی از این مخاطره در شهر سنندج بر اساس متغیرهای تاثیرگذار، تدوین شده است . در این راستا، لایه های متغیرهای طبیعی ، کالبدی و انسانی - اجتماعی تهیه و به صورت رستری آماده شدند. مدل خطی وزنی مرتب شده با دو روش ریسک گریز و ریسک پذیر به کار گرفته شدند تا میزان آسیب پذیری شهر با دقت و جزئیات بیشتری آشکار و طبقه بندی شود. نتایج نشان داد که قسمت های شمال و شمال غربی از آسیب پذیری بالایی با منشا کالبدی و انسانی برخوردارند درحالی که قسمت های جنوبی که در درجة بعدی از آسیب پذیری قرار دارد، منشا طبیعی دارند. بر این مبنا چنین استنباط شده که می توان با محدود کردن توسعه به سمت جنوب و تغییر کالبدی و ویژگی های اجتماعی در قسمت های شمال و شمال غربی شهر؛ میزان آسیب پذیری ناشی از زلزله را کاهش داد.
خلاصه ماشینی:
بر اساس مطالعات قبادی و همکاران (١٣٩٠) بزرگی زلزلة ناشی از فعالیت این گسل ها در اطراف سنندج به ٦/١ تا ٦/٩ در مقیاس ریشتر می رسد که در عمق ٢٥-١٥ کیلومتر اتفاق خواهد افتاد؛ چنین ویژگی ای از پتانسیل خطر لرزه خیزی بالا در این ناحیه حکایت می کند که این پتانسیل خطر بر اساس تحقیقات پناهی کایوشه و متشرعی (١٣٩٢) در شرق شهر سنندج ، بیشتر از دیگر مناطق است ؛ با این حال ، قسمت های زیادی از شهر دارای بافت فرسوده بوده و بدون ملاحظات ایمنی از نظر حوادث طبیعی و صرفا برای پاسخ گویی به نیازهای سکونتی در کوتاه مدت تأسیس شده است .
زلزله به عنوان تهدیدی در حال رشد، همواره در زمینه های مربوط به توسعه جوامع مطرح بوده (پور طاهری و همکاران ، ١٣٨٩: ٢٣) و دربارة آسیب پذیری و مخاطرات ناشی از آن تحقیقات نسبتا خوبی صورت گرفته است ؛ از جمله : ملکی (١٣٨٥) و شهابی و همکاران (١٣٩٠) به پهنه بندی خطر زلزله در استان کردستان پرداختند.
در ایران از مهم ترین مطالعات صورت گرفته در زمینة آسیب پذیری شهری می توان به تحقیقات امیر احمدی و آب باریکی (١٣٩٣)، ولی زاده (١٣٨٠)، قنبری و همکاران (١٣٩٢)، کریمی و همکاران (١٣٩٢)، احدنژاد روشتی (١٣٨٩)، شیعه و همکاران (١٣٨٩)، قدیری و افتخاری (١٣٩٢)، مشک ساز و همکاران (١٣٩٢)، فرجی و قراخلو (١٣٨٩) و فرج زاده و بصیرت (١٣٨٥) اشاره کرد که بر روی معیارهای طبیعی از جمله شیب ، گسل ، لیتولوژی و معیارهای کالبدی هم چون تراکم سازه ، کاربری و اجتماعی تأکید کرده اند.