چکیده:
ﻧﻮﺷﺘﺎر ﭘﯿﺶروی در ﭘﯽ دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﺳﯿﺎﺳﺖ و دﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ آن در ﺗﺎرﯾﺦ اﯾﺮان اﺳـﺖ . ﺗﻼش ﻣﯽﺷﻮد ﺑﺎ روش ﻣﻌﻨﺎﺷﻨﺎﺳﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻣﻔﻬﻮم در ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺘﻮن اﯾﺮاﻧﯽ ﭘﺮداﺧﺘﻪ ﺷﻮد. ﺑﺨﺶ ﻧﺨﺴـﺖ درآﻣﺪی اﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﻨﺠﺶ واژهﻫﺎی ﺳﯿﺎﺳﺖ )politics( و ﺷﻬﺮﯾﺎری. در ﺑﺨﺶ دوم ـ ﮐﻪ ﻣﺤﻮر و ﺑﺪﻧـﮥ اﺻﻠﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ را ﺷﺎﻣﻞ ﻣﯽﺷﻮد ـ ﻣﻔﻬـﻮم ﺷـﻬﺮﯾﺎری در ﻗﺎﻟـﺐ واژة »ﺧﺸـﺜﺮه « و ﻣﯿـﺪان ﻣﻌﻨـﺎﯾﯽ آن در ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻣﺘﻦ اﯾﺮاﻧﯽ ﮔﺎﻫﺎن زرﺗﺸﺖ ﭘﯽﮔﺮﻓﺘﻪ و ﺑﺮ رﺳﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد. ﺧﺸﺜﺮه ﺑـﺎ ﻣﻌﻨـﺎی ﮐـﺎﻧﻮﻧﯽ ﻗـﺪرت ، ﻗﻠﻤﺮو و ﻓﺮﻣﺎﻧﺮواﯾﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﺑﺎ ﺟﻠﻮهﻫﺎی ﺳﻪﮔﺎﻧﻪ درﮔﺎﻫﺎن رخ ﻣﯽﻧﻤﺎﯾﺪ: »ﺧﺸﺜﺮه وﺋﯿﺮﯾـﻪ « در ﻫﻤﻨﺸـﯿﻨﯽ ﺑﺎ »وﻫﻮﻣﻨﻪ« در ﺣﻮزة ﻣﯿﻨﻮی ﻣﻌﻨﺎی »ﺷﻬﺮﯾﺎری آرﻣﺎﻧﯽ« را ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﮔﯽ ﮐﺮده؛ در ﮔﯿﺘـﯽ ﻧﯿـﺰ ﺑـﺎ وﺿـﻌﯿﺖ ﻫﻤﺴﺘﺎر »ﻫﻮ« و »دژ« ﻧﻤﺎﯾﺎن ﻣﯽﺷﻮد و ﺷﻬﺮﯾﺎری ﻧﯿﮏ )ﻫﻮ ﺧﺸﺜﺮه( در ﭘﯿﻮﻧﺪ و ﻫﻤﺴﻮ ﺑـﺎ ﺳـﺎﻣﺎن ﻣﻘـﺮر اﻫﻮراﻣﺰدا )اﺷﺎ( و ﺷﻬﺮﯾﺎری ﺑﺪ )دژ ﺧﺸﺜﺮه( در ﺳﺘﯿﺰ و ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ ﺑﺎ آن و ﭘﯿـﺮوی از دروغ و ﺗﺨﺮﯾـﺐ و ﺧﺸﻮﻧﺖ )دروگ( ﻣﻌﻨﺎ ﻣﯽﯾﺎﺑﺪ. در ﭘﺎﯾﺎن ﺗﺤﻮل ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﺷـﻬﺮﯾﺎری از ﺧﺸـﺜﺮ ة ﮔﺎﻫـﺎﻧﯽ ﺑـﻪ »ﺧﺸـﺎﺛﺎ «ی ﺳﻨﮓﻧﺒﺸﺘﻪﻫﺎی ﻓﺮﻣﺎنﻫﺎی ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﺑﺨﺶ ﺳﻮم و ﻓﺮﺟﺎﻣﯿﻦ ﻧﻮﺷﺘﺎر ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد.
The present writing is to achieve the concept of politics and its conceptual alteration in the history of Iran. It is made an effort to study this concept in the earliest Iranian texts through a conceptual method. The first part is a prelude to evaluate the words of politics and sovereignty. In the second part being the main body of writing, it is investigated the concept of sovereignty concerning the word “khashathra” and its conceptual field in the first Iranian texts of Zoroastrian. khashathra is manifested through the focal meaning of authority, territory and political sovereignty with the three aspects of manifestations.
“Khashathra vairiya” in the convergence with “vohumana” in the heavenly domain has represented the meaning of ideal sovereignty. In the universe, it is also appeared with the status of “hu” (fine) and “dosh” (bad). Fine sovereignty (hukhshathra) in the connection and in line with determined orderliness of Auramazda “asha” and bad sovereignty (doshkhashasra) gets its meaning in the fighting with it and through obeying lie, destruction and harshness (darug).
In the end, the conceptual alteration of sovereignty from gahani kashathra to khashathra the inscriptions of hakhamanshi’s commands would the third and the final part of writing
خلاصه ماشینی:
"اگر همچون متفکران اسلامی متقدم واژة دقیقتر السیاسةالمدنیة را به کار میبردند، آیا زبان و تجربة تاریخی فرهنگ مسلمانان میتوانست بار معنایی یونانی واژه را در برگیرد؟ از دیگر سوی آیا «سیاست» توانایی حمل بار معنایی مکانیسم قدرت، اطاعت در اندیشههای آرمانی ایرانیان را داراست؟ به نظر میرسد هیچ کدام از واژههای Politics و سیاست نمیتواند مفهوم قدرت و مناسبات آن با حاکمیت و مردم (نظام اطاعت و مشروعیت) و جایگاه این مفهوم در فرهنگ ایرانی اسلامی به ویژه ایرانیان باستان را بهطور کامل آشکار نماید.
آخرین نکته پیرامون تحول معنایی واژه خشثره این است که اگر Ksatra بار معنایی قدرت نظامی را در زبان/ فرهنگ سانسکریت هند و ایرانی با خود حمل میکند، واژة خشثره در زبان اوستایی همچنین واژه فارسی باستان خشاثا xshatha هرگز معنای تلویحی نظامینداشته، بلکه مفهومیکاملا سیاسی دارد.
(برای مطالعه نقش مغها و پیوند آنان با شاهان هخامنشی نک: فصل هفتم از اثر پیشین نیولی، ص261 ـ 284) بررسی تحول میدان معنایی خشثره از گاهان به Xshaca «خشاثا»ی هخامنشی در کتیبهها، نیاز به پژوهشی مستقل زبانی ـ تاریخی دارد که نوشتة حاضر به همین اندازه بدان بسنده کرد، ورنه، ای بسا، مفهوم شهریاری به معنای مفهومیآشکارگر، پیرامون مناسبات قدرت در ایران باستان از همین مقطع زمانی/ زبانی آغاز میشود، آغازی که معرف شکلگیری نخستین امپراطوری در جهان بوده و از تأثیرپذیری فرهنگ و زبان دیگر و البته موضع برتر و پویای زبان پارسی باستان خبر میدهد."