چکیده:
فلسفه اخلاق، پژوهشی درباره درستی، نادرستی، روایی یا ناروایی اعمال یا تحقیق درباره استدلالهای ورای باورهای اخلاقی ماست. یکی از عرصههای مهم فراخوانی باورهای اخلاقی یا درک عمل درست یا نادرست، حوزه رفتارهای تعاملی و متقابل انسانهاست؛ ازاینرو منطقی به نظر میآید که نظریه بازیها، بهعنوان مطالعه فرایند و برایند تعامل های افراد، ظرفیت برخی کاوشهای فلسفی و اخلاقی را داشته باشد. مقاله پیش رو در پی آن است که نخست اثرگذاری برخی ایدهها و مدلهای نظریه بازیها بر برخی ایدهها و نظریهها در حوزه فلسفه اخلاق و عدالتپژوهی را بررسی کرده؛ سپس استواری اعتبار و کارامدی چنین اثرهایی را تحلیل انتقادی کند. شیوه پژوهش در قسمت نخست مبتنی بر مطالعههای تاریخی از 1940م تاکنون است. ارزیابی انتقادی ارائهشده نیز به شکل تحلیل نظری است. یافتههای پژوهش بیانگر آن است که برخی نوآوریهای صورتگرفته در نظریه بازیها بر برخی ایدهها و نظریهها در حوزه فلسفه اخلاق و عدالتپژوهی اثرگذار بوده است. ارزیابی انتقادی چارچوب تحلیلی ایدهها و نظریههای مبتنی بر رهیافت نظریه بازیها، نشاندهنده کاستیها و دشواریهایی در راه بهرهگیری از نظریه بازیها بهعنوان ابزاری برای فلسفه اخلاق است.
Moral philosophy is an inquiry about the correctness/wrongness and permissibility/impermissibility of actions، or an inquiry about the arguments beyond our moral beliefs. One of the important areas of recalling moral beliefs or understanding right and wrong actions is the realm of humans’ interactive behaviors. So it seems plausible that “game theory”، as the study of the process and outcome of individuals’ interactions، should have the capacity to be philosophically and ethically investigated. This paper tries to، first، investigate the effect of “some ideas and models in game theory” on “some ideas and theories in moral philosophy and justice studies”، and then critically analyze the validity and fruitfulness of such effects. Research method in the first part is based on the historical studies performed since 1940. The presented critical evaluation is in the form of a theoretical analysis. The findings suggest that some innovations in the game theory have been effective on some ideas and theories in moral philosophy and justice studies. The critical examination of the analytical framework of ideas and theories based on game theory approach shows the shortcomings and difficulties in taking advantage of game theory as a tool for moral philosophy.
خلاصه ماشینی:
به بیان دقیقتر، رویکرد آنان راجع به عقلانیت بر تلقی هنجاری از عقلانیت متکی نیست؛ بهطور مثال، رابرت آومن (Robert Aumann) در تأیید ارزش خنثایی نظریه بازیها باور دارد: هر چند میتوان بین نظریه بازیها و اخلاق، ارتباطاتی مفهومی ـ برای مثال از نوع چگونگی اثرگذاری نظریه بازیها بر اخلاق یا استفاده از نظریه بازیها برای تحلیل رفتارهای اخلاقی نمونههایی ـ پیدا کرد و از سویی دیگر شناخت این ارتباط به خودی خود اهمیت دارد اما باید خاطرنشان کرد با تمام این اوصاف، نظریه بازیها از هر گونه محتوا و مضمون اخلاقی تهی است؛ به عبارت دیگر، نظریه بازیها هیچگونه توصیه اخلاقی در بر ندارد و از لحاظ اخلاقی به طور کامل خنثاست؛ برای مثال، تعادل نش هیچگاه نمیگوید فایده را حداکثر کن بلکه فقط نتیجههای آنچه انجام میدهیم را کشف میکند (Aumann, 2008, p.
حال که هنجاریبودن نتیجه تحلیلهای نظریه بازیهای کلاسیک یا دستکم وجود چنین رویکردی در میان برخی اقتصاددانان و فیلسوفان را مفروض پنداشتیم، نوبت به ماهیت این تجویزی همین مطلب راجع به خود علم اقتصاد نیز صادق است.
در نتیجه فرضیه دوم مقاله به این پاسخ رهنمون میشود که چارچوب تحلیلی نظریه بازیها نمیتواند بهعنوان ابزاری کارا برای فلسفه اخلاق به طوری که امکان بهرهمندی از آن در تمام یا غالب نظریههای اخلاقی وجود داشته باشد، استفاده شود؛ اولا، از آن جهت که ایدههای نظریه بازیها تناسب بیشتری با برخی نظریههای اخلاقی خاص دارد؛ ثانیا، به این علت که متخصص نظریه بازیها در تحلیل و تفسیر موقعیتهای تعاملی نقش بسیار مهمی ایفا میکند؛ به بیان دیگر، این شهود متخصص نظریه بازیها بهعنوان مشاهدهگر است که از بین عنوانها و مفهومهای گوناگونی مانند پیگیری منافع شخصی، پیگیری بیشترین منفعت برای بیشترین افراد، عمل بر اساس تکلیف یا توجه به نیت دست به انتخاب زده و اساس تحلیل خود را بر آن استوار میکند.