خلاصه ماشینی:
"خرمشاد:قبل از پاسخ به این پرسش باید به یکسری زیرساختهای پیشین و بنیادهای متقدم بپردازیم،خصوصا به این نکته که اساس تقسیمبندی جوامع به دو دسته سنتی و مدرن(و حتی بینابین)بر چه مبنایی استوار است؟این سؤال مطرح است که آیا اساسا آنچه که ما تحت عنوان«تقابل سنت و مدرنیته»در نظر گرفتهایم و آن را به عنوان یک مفروض یقینآور به حساب آوردهایم،امی گریزناپذیر و پیشفرض کاملا درستی است که جای هیچگونه چونوچرایی پیرامون آن نیست یا اینکه همین پیشفرض میتواند مورد پرسش و مناقشه اساسی قرار گیرد؟به نظر من این تقسیمبندی کاملا دقیق و درست نیست،بلکه به عبارتی میتوان گفت که در حال حاضر خود مدرنیته هم از درون یک سنت،پدید آمده است و خود به یک سنت مبدل شده است،بهطوری که حتی میتوانیم از«سنت مدرنیته»نام ببریم.
خرمشاد:نکتهای هم که من قبلا به آن اشاره کردم و در اینجا هم در ادامه صحبتهای قبلیام میخواهم تکرار کنم این است که همانگونه که پاسخها نمیتوانند جاودانه وثابت باشد،الزاما برخی از پرسشها هم تغییر پیدا میکنند،بهعبارتدیگر فرضا اگر ما حدود 30 یا 50 سال قبل در مورد ایران میپرسیدیم که در تضاد ستن و مدرنیته، ایران در کجا ایستاده است؟و آیا جامعه ایران در مجموع سنتی است یا مدرن است؟آیا امروز هم باید سؤال را اینگونه مطرح کنیم؟یعنی در زمانی که دو-سه دهه است که متفکرانی به نقد جدی ارکان مدرنیته پرداختهاند و جهان بهگونهای وارد عصر پست مدرن شده است،آیا باز هم باید اینگونه طرح سؤال کرد؟الان ممکن است عدهای بیایند و بگویند که پست مدرنها بیش از آنکه بدانند که چه میخواهند،میدانند که چه نمیخواهند و در نقد مدرنیته شکل گرفتهاند،ولی درهرحال فضای جدیدی به نام فضای پسامدرن ایجاد شده که دارای یک واقعیاتی در بیرون است و ویژگیهایی دارد که میتوان از آنها بهعنوان ویژگیهای دوره و فضای زندگی پست مدرن نام برد."