خلاصه ماشینی:
"زیر بنای فکری چنین اعتقادی این است که هوش یک مشخصه ثابت داشته، محل چندانی برای ایجاد تغییرات لازم ندارد، در حالی که تحقیقات انجام شده توسط محققان مختلف از جمله میرینگ، لیدز، و رند در سال 1987 نشان میدهد که تفاوت کاملا مشخصی بین ظرفیت هوشی بالفعل و توان شناختی بالقوه کودکان، به خصوص کودکان عقب مانده ذهنی وجود دارد و ظرفیت ذهنی آنها قابل تغییر و اصلاح است.
بهترین نتیجه حاصل از انجام آزمونهای هوشی، نتیجهای است که نشان دهنده کمترین فاصله ممکن بین توان بالفعل و توانمندیهای بالقوه فرد باشد، و این نتیجه حاصل نخواهد شد، مگر با ملحوظ داشتن تمامی عوامل مؤثر در فرایند و نتیجه حاصل از آزمون، در به خصوص آمادگی ذهنی و انگیزه قوی آزمودنی در پاسخ به سؤالات آزمون.
مثلا آزماینده باید توجه داشته باشد که آیا کودک توانسته است اطلاعات و دستور العملهای ارائه شده را به خوبی در یابد؟آیا علت ناکامی کودک در ارائه پاسخ صحیح این بوده است که او نتوانسته به طور منظم اطلاعات دریافتی را سازمان دهد؟یا این که علت بیشتر خطاهای کودک در این بوده است که او توجه و دقت لازم را نسبت به مواد آزمون و اطلاعات ارائه شده مبذول نکرده است؟بنابراین در انجام آزمون پویای هوشی از کودک عقب مانده ذهنی لازم است به چگونگی ساختار شناختی او توجه کرده، در هر مرحله از مراحل آزمون تغییرات یا اصلاحات لازم را در نظام شناختی کودک ایجادم کرد.
دستیابی به توان بالقوه هوشی افراد آهسته گام و عقب مانده ذهنی فوقالعاده مهم است و مستلزم آشنایی کافی با ویژگیهای شناختی ایشان و مهارت ایجاد نگرش مثبت و انگیزه قوی در آنها نسبت به موقعیت آزمون و تلاش برای انجام دستورالعمل و موقعیت است."