چکیده:
مسئله معنای زندگی پرسشـی اساسـی اسـت کـه پیش تـر انسـان معاصـر غربـی آن را در چارچوب مسیحیت پی می گرفت ، اما به نظر نیچه ، انسان اکنون در دورانی به سر می بـرد که چارچوب عقیدتی و ارزشی مسیحیت فرو ریخته است . در این دوران ، انسـان معاصـر گرفتار نیست انگاری فراگیر شده است . از این رو، نیچـه می کوشـد معطـوف بـه زنـدگی زمینی و در راستای اراده معطوف به قدرت ، معنایی برای زندگی انسـان معاصـر طراحـی کند که نتیجه اش آری گویی به زندگی زمینی و غلبه بر نیسـت انگاری فراگیـر اسـت . در این مقاله ، پس از تبیین و نقد دیدگاه نیچه ، نشان داده می شود کـه طـرح نیچـه راهـی بـه رهایی از نیست انگاری ندارد.
خلاصه ماشینی:
"com مقدمه مسئله معنای زندگی ، یکی از پرسش های وجودی آدمی است که گاه در زندگی روزمـره و در میان نیازهای هر روزی فراموش می گردد و یا در درون عقاید سنتی اجازه ظهـور و بـروز نمی یابد، اما این پرسش در دوران جدید و هنگامی که حضور خدا از اندیشه و انگیزه انسـان معاصر غربی رخت برمی بندد، به صورت جدی مطرح می شود، زیرا اکنون نظـام عقیـدتی و ارزشی مسیحیت که پیش تر جهان را معنادار می نمود و زندگی را در جهت ارزش هـای والا هدفمند می ساخت ، باورناپذیر شده است .
٣. انکار رابطـه منطقـی میـان مـرگ خـدا و نیسـت انگاری : نیچـه ، ایـن راهکـار را نیـز نمی پذیرد، زیرا به باور او با ایجاد و بسط «اراده معطوف به حقیقت »، بنیادهایی که آرمان هـا و ارزش های بشری بر روی آن طرح ریخته شـده انـد، در معـرض درون بینـی و خودآزمـایی انتقادی قرار گرفته اند که این روند به تخریب این بنیادها از طریـق فراینـدی انجامیـده اسـت که نیچه آن را «چیره شدن بـر خـود» (self-overcoming) می نامـد (٢٠٠ :٢٠٠٢ ,Ansell-Pearson).
ایده بازگشت پیاپی ابدی ، تنها ایـده ای خیـال انگیز اسـت بـرای تلنگـر زدن بـه روح شاعرانه انسان های خلاق تا لحظه لحظه زندگی زمینی خود را جدی بگیرند، بـی آنکـه چشـم امیدی به ساحتی دیگر داشته باشند (نیچه ، ١٣٧٧: ٣٠٤)؛ یعنی چیزی کاملا در جهت عکس ایـده «جهان دیگر» در نگرش افلاطونی ـ مسیحی که مرکز ثقل و معنای زنـدگی زمینـی مـا را در جهان دیگر قرار می داد (پیرسون ، ١٣٩٢: ٩٩)."