چکیده:
پسوندهاي نسبت ساز در زبان فارسي «ي، ين، ينه، گان، گانه، انه، ئيه/يه» هستند. شواهد زباني نشان مي دهد كه بااتصال اين پسوندها به واژه، غير از مفاهيم هسته اي «منسوب به» و «مربوط به» در بعضي از كلمات مفاهيم حاشيه اي از قبيل دارندگي، شباهت، امكان، الزام، منشا، جهت، غايت، مرتبه، شيوه، محدوده، كميت، واسطه و ... نيز برداشت مي شود كه درواقع اين مفاهيم ثانويه به حوزه كاربردشناسي مرتبط مي شود. چگونگي ارتباط ميان اين مفاهيم هسته اي و كاربردشناختي به حوزه علم صرف كاربردشناختي برمي گردد كه نقش هاي كاربردشناختي واژه را طي مراحل ساخت واژه و در ارتباط با ديگر واژه هاي زبان به تصوير مي كشد. هدف پژوهش حاضر، بررسي صرفي-كاربردشناختي پسوندهاي اشتقاقي نسبت در زبان فارسي از منظر مدل شعاعي ژورافسكي (۱۹۹۶) است. نتايج نشان مي دهدكه برخي مفاهيم كاربردشناختي اين پسوندها با حوزه هاي معنايي ديگر پسوندهاي اشتقاقي زبان نظير تصغير، شباهت و اتصاف و دارندگي همپوشاني دارد. اين اشتراكات نشانگر وجود اتصالات شبكه اي بين مفاهيم مختلف زباني هست كه به صورت مستمر و در طول تاريخ زبان باهم در تعامل اند. گره هاي ارتباطي ميان شبكه معنايي واژگان زبان آن قدر درهم تنيده است كه گاه برجسته شدن يكي از اين رابطه ها سبب برجسته شدن هم زمان چند شاخه ارتباطي ديگر مي گردد و معاني متعددي را هم زمان به ذهن متبادر مي نمايد.
خلاصه ماشینی:
ژورافســـکی (١٩٩٦) با الگو قرار دادن مدل مقولۀ شـــعاعی لیکاف و در دل شـــاخۀ صـــرف کاربردشناختی، بامطالعه رده شناختی مفهوم «تصغیر» در زبان های مختلف بسط و ارتباط معنایی را، توجیه مناسبی برای تعدد مشخصه های کاربردشناختی دانست و به این نتیجه رسید که معانی متعدد 1 morphopragmatics 2 categorization 3 prototype 4 idealized Cognitive Model(ICM) 5 radial Categories وندهای کوچک ســـاز گســـترش هایی از مفاهیم مرکزی کودک / کوچک / جنس مؤنث اند که با سازوکارهای مختلف تغییر معنایی نظیراستعاره ١،استنتاج ٢، تعمیم ٣ و انتزاع لامدا٤ به معانی هسته ای (کودک / کوچک / جنس مؤنث ) مربوط می شوند.
ازآنجاکه مبنای نظری موردنظر ژورافسکی زبانشناسی شناختیاست و در این چارچوب معنا و کاربرد همانند دوروی سکه واحد زبانی (در اینجا واژه ) محسوب می شوند و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد و ازآنجاکه برخی از مقولات مفهومی-زبانی در زبان های دنیا مشـترکاند، پژوهش حاضـر با تمرکز بر روی یکی از فرایندهای صرفی مهم در زبان فارسی، یعنی فرایند اشتقاق پسوندهای نسبت ، در بافت های مختلف ، در پی آن است که به چگونگی تجلی کاربردشناسی در حوزه صرف اشتقاقی زبان فارســـی و ارتباط تنگاتنگ و تفکیک ناپذیر این دو بپردازد تا دریابد که چگونه میتوان بر مبنای نظری مفروض ساختار صرفی-کاربردشناختی این واحدهای زبانی را به تصویر کشید.