چکیده:
در این نوشتار بهتبیین مفهوم نماد و استعاره در اندیشهی ریکور پرداخته، سپس تلاش میشود رابطهی آندو، در چشمانداز کلی فلسفهی وی، بهنحوی مورد بررسی قرارگیرد که بتواند پاسخگوی سؤالات زیر باشد: آیا مفهوم نماد و استعاره در ریکور بهیک معنا بهکار میروند یا در دو حوزهی کاملا متفاوت معنا میشوند؟ نحوهی رابطهی ایندو مفهوم در تفکر ریکور بهچه صورت است، آیا ارتباط مفهومی یا کارکردی با یکدیگر دارند؟ ریکور چگونه از هریک از این مفاهیم برای بسط هرمنوتیک خود بهره میبرد؟ ریکور ضمن تبیین این مفاهیم، تلاش میکند هر یک را از طریق دیگری معنا نماید و میان آندو وجه اشتراکی قائل میشود که میتواند سرچشمهی ارتباط و بسط معنای آنها باشد. وی با اشاره بهویژگی زبانیبودن نماد و استعاره و از اینرو تفسیرپذیر بودن آنها، میان آندو کارکرد مشترکی در حوزههای مربوط به معرفتشناسی و هستیشناسی لحاظ مینماید.. باتوجهبه محوریت مبحث نماد و استعاره در هرمنوتیک ریکور، پژوهش حاضر میتواند در فهم کلی هرمنوتیک وی و درک تمایز آن با اندیشهی فلاسفهی هرمنوتیک دیگر، نقش بنیادینی داشته باشد.
خلاصه ماشینی:
به اعتقاد ریکور، استعاره نتیجه ی تـنش )tention( میـان دو واژه در یک "بیان " استعاری است : «یافتن شباهت ، نوعی برقراری مجدد رابطه اسـت که در آن فاصله ی منطقی میان حوزه های معنایی دور از هـم ، ناگهـان از بـین مـیرود و یک شوک معنایی )semantic shock( به وجود مـیآیـد کـه بـه نوبـه ی خـود، معنـای استعاره را ایجاد میکند.
بنابراین تخیل درایجاد رابطه میان معنا و محسوس ، نقش خـود را بـا استمداد از زبان و کارکرد استعاری آن و در پیوند ناگسستنی با آن ، ایفـا مـیکنـد؛ زیـرا چنانکه ریکور تأکید میکند، زبان به سوی چیزی جهت میگیرد؛ هم دارای یـک معنـای ذهنی)ideal sense( است ، یعنی بیان کننده ی چیـزی اسـت و هـم بـه جهـان واقعیـت )real reference( ارجاع میدهد، یعنی از چیزی سخن میگوید) :١٩٨١ ,B.
) ;٦٤٠ :١٩٦٠ ,Dictionary of philosophy and Psychology Webster' s Third New International Dictionary, 1966: 2316) ریکور نماد را اینگونه تعریف میکند: «هر ساختار دلالی که علاوه بر معنای مشـخص و مستقیم اولیه و تحت اللفظی، معنای دیگـری دارد کـه غیرمسـتقیم ، ثانویـه و مجـازی است و این معنای دیگر تنها از طریـق معنـای نخسـت بـه دسـت مـیآیـد» ) ,Ricoeur .