چکیده:
بعضی از صاحب نظران یورگن هابرماس را برجسته ترینفیلسوف زنده و نظریه پرداز اجتماعی به شمار می آورند. در عین حال دیدگاه های او درمورد نقش دین در حوزه ی عمومی تا حدودی مورد غفلت قرار گرفته است. در این مقاله،ضمن شرح و توضیح مبانی دیدگاه های فلسفی اولیه و بعدی هابرماس درباره ی دین، تحول نگرشاو به دین همچون یکی از منابع مشکلات درونی مدرنیته و سپس تلقی او از دین همچون منبع اصلی شوق و انگیزه برای پی ریختنزیست جهان فرهنگی ـ اجتماعی مطلوب بررسی شده است. نادیده گرفته شدن مطالعات متأخرهابرماس درباره ی نقش و جایگاه دین در دنیای معاصر مایه ی تأسف است، چراکه پروژه یمتأخر هابرماس فی الواقع کوششی است خلاق و مهم برای گذار به فرا سوی فرض هایسکولار که وجه بارز بسیاری از مطالعات مدرن در مورد دین است. هدف اصلی این مقالهبررسی انتقادی تفکر فلسفی هابرماس و تحول آرای او درباره ی نقش دین در عرضه یعمومی است و روش های به کار رفته در این پژوهش، تحلیل محتوا و مطالعه تطبیقی افکارهابرماس با تکیه بر رویکرد انتقادی است.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله ، ضمن شرح و توضیح مبانی دیدگاه های فلسفی اولیه و بعدی هابرماس درباره ی دین ، تحول نگرش او به دین همچون یکی از منابع مشکلات درونی مدرنیته و سپس تلقی او از دین همچون منبع اصلی شوق و انگیزه برای پی ریختن زیست جهان فرهنگی ـ اجتماعی مطلوب بررسی شده است .
هابرماس پدیده دین را از دیدگاه فلسفی بررسی می کند و در تفکرات قبلی و بعدی خود در مورد نقش دین در حوزه ی عمومی عمدتا متأثر از فیلسوفان قاره ای و به ویژه مکتب فرانکفورت است ، زیرا آن ها اعتقاد داشتند که موضوعات دینی باید از دیدگاه فلسفی تجزیه و تحلیل شوند.
١. تفکرات اولیه هابرماس درباره ی نقش دین در حوزه ی عمومی هابرماس در مقاله خود تحت عنوان "پیرامون هویت اجتماعی" (on social identity) در سال ١٩٧٤، دین را پدیده ای اجتماعی معرفی کرده و برای توضیح آن به کرات به فلسفه هگل اشاره می کند و معتقد است که فلسفه هگل برای حل مسأله هویت جمعی (collective identity) ، که دغدغه ی هابرماس است ، طراحی شده است .
به اعتقاد هابرماس ، "هر دینی در اصل یک جهان بینی و یا دکترین جامع می باشد و نیز به این معنا است که دین ادعا می کند که اقتدار آن را دارد که شکلی از زندگی به عنوان یک کل را سامان دهد" (١١١ ,٢٠٠٨ :Habermas).