چکیده:
تربیت عرفانی و معنوی با موضوع (معرفت الله)، هدف (قرب و فنای فی الله) و روش خاص (کشف و شهود)، از مهم ترین ساحات و جنبه های تربیتی انسان است. ازاین رو شایسته است که تلاش های تربیتی انسان در مسیر رشد و شکوفایی این ساحت، یعنی تعالی معنوی و عرفانی انسان جهت دهی شود. اهداف این عرصه (معرفت یابی، محبت یابی، اطاعت ورزی و خداگونگی) مبتنی بر هست ها و نیست هایی در حوزه هستی شناختی و انسان شناختی و معرفت شناختی است. دستیابی به این اهداف نیز از سویی بر بایدها و نبایدهای برآمده از مبانی استوار است و از سوی دیگر به روش ها و راهبردهایی نیاز دارد که از منابع اصیل دینی و بیانات رهپویان این وادی به دست آمده است. در پژوهش پیش رو با روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی اهداف اصول و روش های عرفانی پرداخته ایم.
Mystical and spiritual education together with the subjects of "knowledge of God"، aim of "nearness to God and annihilation in Him"، and specific methods of "intuition" are among man's most important educational aspects. Therefore، it is worth directing man's educational endeavors towards developing this domain، that is، man's spiritual and mystical transcendence. The aims of this domain (knowledge-seeking، love-seeking، obedience and being a godlike one) are based on the beings and non-beings in ontology، anthropology and epistemology. The achievement of these aims depends on oughts and ought nots and also requires methods and strategies drawn out from authentic religious sources and the sayings of the wayfarers who take this path. Using a descriptive-analytical method، the present paper studies the aims، principles and methods of mystical education.
خلاصه ماشینی:
تربیت عرفانی، تربیت معنوی، اصول تربیت عرفانی، اهداف تربیت عرفانی، روشهای تربیت عرفانی مقدمه ساحت تربیت عرفانی و معنوی، در مقایسة با دیگر ساحتهای تربیتی، از یک نگاه که دارای موضوع (معرفتالله)، هدف (قرب و فنای فیالله) و روش خاص (کشف و شهود) است، در عرض دیگر ساحات تربیتی قلمداد میشود؛ اما از این نگاه که هدف این ساحت، مآل و هدف غایی دیگر ساحات است، در طول دیگر ساحات جای دارد و در حکم لب اللباب و نقطة اوج است؛ یعنی هدف از تحقق همة ساحتهای تربیتی، عبارت است از شکوفایی گرایش به معرفتالله و تجربة معنویت تام توحیدی که حقیقت قرب الهی در زندگی است.
بررسی آرای علامه طباطبایی نشان میدهد که ایشان توانسته با تکیه بر مبانی هستیشناختی همانند اصالت وجود و تشکیک در وجود، از سویی نتایج مثبت فلسفة پویشی را در خود داشته باشد و از سوی دیگر برداشت درخوری از خداوند و ارتباط او با جهان بهدست دهد و این برداشت میتواند مبانی مستحکم هستیشناختی برای تدوین اهداف و اصول تعلیم و تربیت را فراهم آورد.
او همانند پیشرفتگرایان، بر اهمیت زمان حال در تربیت تأکید دارد و معتقد است که «زمان حال تنها چیزی است که وجود دارد» (همان، ص3) و در آن، گذشته و آینده در هم تنیدهاند؛ ولی این شباهت، چندان قابل اتکا نیست، زیرا وایتهد برخلاف دیویی و عملگرایان دیگر، بر ارزش ذاتی دانش تأکید میکند و از افراط پیشرفتگرایی در اتهام زدن به محتوای تربیتی میگریزد: تعلیم و تربیت، هنر بهکارگیری دانش در زندگی است؛ هنری است که بهرهمندی از آن دشواری زیادی دارد.