چکیده:
پديده پرشتاب جهاني شدن، سبب شده بسياري از تصميم گيريها، واكنشها و سنجشها در سطح جهاني و با توجه يا دخالت عوامل فرا ملي اتخاذ شوند و نوعي جهان شهر اخلاقي مبتني بر حقوق بشر در كانون توجه باشد. در اين پارادايم نوظهور، ناگزير بازيگراني متفاوت از دولت ها نيز در سطح بين المللي ايفاي نقش ميكنند كه در پي تحققِ جهت گيري هاي جديد هستند؛ اما آيا اين روند به صورت غالب در عرصه بين المللي مورد پذيرش همگاني قرار گرفته است و يا ملاحظهاي است كه اگر بدان توجه شود، شايسته تلقي ميگردد؟ يا موجي است تحت الشعاع قدرت كه به مثابه ابزاري در اختيار قدرتمندان قرار خواهد گرفت كه جز تبعيض ثمري نخواهد داشت؟
در اين نوشتار پاسخ به اين پرسشها و نظاير آنها در پرتو مفهوم «شهروندي جهاني» هدفي است كه پي گرفته ميشود.
خلاصه ماشینی:
"از این حیث ، موج ناشی از تحولات «هنجاری » و «ساختاری » مبتنی بر جهانی شدن حقوق بشر، کارکرد موسسات و نهادهای ملی ـ بین المللی را دستخوش تغییر کرده است (٣٦٩ :١٩٩٨ ,Mcgrew) و به طور کلی تعهدات و تکالیف معطوف به حمایت بین المللی از حقوق بشر را با تأکید بر موجودیت انتزاعی «جامعه بین المللی » تحمیل می کند و روابط جمعی ای فراتر از جامعه دولت ها را مورد توجه قرار می دهد.
در تعامل تاریخی سیاست و حقوق ، چگونه جایگاه خود را پیدا خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش ها را باید با توجه به روند مسلط «جهانی شدن » و پارادایم در حال ظهور «جامعۀمدنی جهانی » (Global Civil Society) که زمینه ساز مفهوم «شهروندی جهانی » است و فراتر از تعلقات مقید به مرزهای فرهنگی ، سیاسی و کسب هویت های معطوف به آن معنا می یابد و به نوعی هویت جهانی رهنمون می شود، دنبال کرد.
واقعیتی که امروزه به لحاظ نظری و عملی ، به بازنگری و تعریف مجدد ساختارها و مفاهیمی منتهی شده که بر حوزه و گستره صلاحیت نهادها و واحدهای سنتی ، تأثیر جدی داشته است و مؤلفه هایی طرح شده که با تأکید بر آرمان های مشترک انسانی ، مؤید منافع شهروندان و مصالح آنهاست ؛ فرآیندی جهانی که سرانجام نقش ها و کار ویژه های نهادهای وابسته به دولت و حاکمیت را متحول ساخته است و شاید همانطور که گفته شد: «باید از ظهور هویت جهانی در افراد به موازات هویت ملی ، به جای تکیۀ صرف بر این هویت و سیاسی قلمدادکردن آن سخن گفت »؛ یا به تعبیر دیگر «ظهور هویت های چندگانه »."