چکیده:
«دوستي» از جمله فضيلت هاي بنيادين در انديشه سياسي كلاسيك بوده است كه حتي فضيلت هاي مهمي چون عدالت را نيز تحت الشعاع قرار مي داد. با ظهور انديشه مدرن و بروز گسست معرفت شناختي، دوستي به محاق رفت و مقولاتي چون امنيت و صلح محوريت يافتند. بر اين اساس، انسان ها به مثابه «گرگ» يكديگر، فضيلت هاي كلاسيك را به فراموشي سپردند. اما نقدهاي معاصر بر انديشه مدرن، ضرورت احيا و بازخواني انتقادي مقولات سياسي كلاسيك را نشان مي دهد. در اين ميان، يورگن هابرماس، با بازگشت به اهميت مقوله «دوستي» در انديشه كلاسيك، آن را با مقوله مدرنِ «صلح» پيوند مي دهد و با محوريت بخشيدن به مقوله «همبستگي» در پي تحقق همزمان آنها در جامعه است. بر اين اساس، «همبستگي» منبع هنجارگذاري مشروع در اجتماع است.
خلاصه ماشینی:
برای چنین منظوری ابتدا به نحو گذارا به روایت های دوستی در تاریخ اندیشه سیاسی اشاره می شود و سپس جایگزینی و رقابت ارزش مدرن صلح و امنیت بادوستی به بحث گذاشته می شود ودر نهایت طرح مجدددوستی درقالب مفهوم همبستگی در اندیشه هابرماس توضیح داده می شود.
دوستی مقوله ای است که افراد جامعه را چنان به یکدیگر نزدیک می سازد که در عین توجه جدی به منافع شخصی خود، از لزوم در نظر گرفتن منافع دیگران (که همانادوستان هستند) نیز غافل نمی مانند و اصل «اشتراک » را - که در نظر ارسطو «همه چیز دوستان را در بر مگیرد» (a١٢٦٣ ,Ibid) ـ چنان گسترش مدهد که همه افراد جامعه خود را یک کل واحد می بینند ودر نتیجه برای منفعت و سلامت آن تلاش مکنند.
اراسموس که رابطه دوستانه وی با سر توماس مور بسیار مشهور است ،در آثار خود با وجود آنکه برای دوستی اهمیت زیادی قائل می شود و دوست را «دارویی شیرین » معرفی مکند که همیشه لذت بخش و مفید است (١٤٤ :١٩٧٨ ,Erasmus)، این مقوله را نه مرتبط با «فضیلت » که بیشتر مربوط به «وفاداری » مداند و بدین شکل فرض محوری اندیشه کلاسیک مبنی بر اینکه دوستی کامل تنها در میان افراد بافضیلت ممکن است را کنار مگذارد (٧١ :١٩٨٧ ,Gentrup).
یورگن هابرماس از جمله این متفکران است که دوستی رادر غالب مقوله «همبستگی »در اندیشه سیاسی خود مورد توجه قرار مدهد.