چکیده:
قلب به عنوان یکی از محوریترین کلمات در قرآن کریم برای معرفت و رسیدن به ایمان معرفی شده است. علامه طباطبایی قلب در قرآن را در جهت جسمی آن و به معنای قلب صنوبری که در درون سینه میتپد، در نظر نگرفته است، بلکه به اعتقاد وی قلب در قرآن همان نفس یا روح انسان است. علامه طباطبایی معتقد است، قرآن قلب را در معناهایی مانند عقل، نفس و روح بیان کرده است و عباراتی مانند فواد، صدر و نفس در قرآن به معنای قلب استفاده شدهاند. تفاوت در تعابیر قرآنی به اعتقاد علامه هرگز به معنای تفاوت هستیشناختی نیست. با این بیان قلب دارای جایگاهها و کارکردهای متفاوتی میباشد. پژوهش حاضر در صدد بیان نظریات تفسیری علامه طباطبایی درباره کارکردهای معرفتی قلب است. برای این منظور ابتدا معنای قلب ازنگاه لغویون مورد واکاوی قرار گرفته است؛ سپس کارکردهای معرفتی که عبارتاند از عقل، سمع، علم، وحی، ذکر، فقه، از تفسیر المیزان استخراج شده و ارتباط قلب با هر کدام جداگانه مورد تحلیل قرار گرفته است. هر کدام از این کارکردها ضمن فرایندی به افزایش
Heart as one of the most important words has been introduced for cognition and faith in Quran. Allameh Tabatabaee has not considered the word of heart mentioned in Quran as black poplar heart beating in chest، but he believes that the heart mentioned in Quran is same spirit or soul of human. He believes that Quran has mentioned the heart in different meanings including wisdom، soul and spirit and terms like as soul and chest have been used as heart. According to his view، difference in Quran interpretations never means the difference in ontology. Accordingly، heart has different positions and performances. This study has aimed to mention interpretative views of Allameh Tabatabaee about cognitive performances of heart. First، the heart meaning has been investigated from the view point of scholars of wordmongers. Then، cognitive performances including wisdom، hearing، science، divine revelation، prayer، and jurisprudence have been extracted from Tafsir-Al-Mizan and relation between heart and them has been analyzed separately. Each performance leads to increasing the heart perception through processes mentioned in this study.
خلاصه ماشینی:
"هشتم، لب: علامه در تبیین «و ما یذکر إلا أولوا الألباب» لب را در انسان به معنای عقل تفسیر کرده است؛ چراکه عقل در آدمی مانند مغز گردو است نسبت به پوست آن؛ لذا در قرآن لب در این معنا استفاده شده است (همان، ج2، ص396).
به باور علامه طباطبایی آنجا که بحث از تفقه سالم و بدون اختلال است، مناقشهای وجود ندارد؛ اما آنجا که تفقه با اختلال مواجه میشود، عامل عدم تفقه در این فرایند باید مشخص گردد؛ لذا این سؤال پیش میآید که در فرایند عدم تفقه یا اختلال در تفقه نقش انسان چیست و عاملیت خدا تا چه اندازهای میباشد؟ به اعتقاد علامه در اختلال فرایند تفقه هم خدا دخیل است هم انسان؛ به این بیان که انسان با کردارش، خود را مستوجب این کیفر قرار میدهد که خداوند قلب او را از کارکرد اصلیاش باز دارد (طباطبایی، 1417، ج8، ص336).
پرسشی که در باب کدها و پیام مطرح میشود این است که آیا فقط معانی وحی (پیام) از طریق جبرئیل بر قلب رسولالله نازل شده یا معانی (پیام) و الفاظ (کدها) هر دو بر پیامبر نازل شدهاند؟ علامه در المیزان با استفاده از خود آیات قرآن اثبات میکند که نه فقط معانی، بلکه پیامبر الفاظ را نیز بدون دخل و تصرف از جبرئیل دریافت کرده است.
یکی از بحثهای علامه این است که وجود علم و جزم در قلب منجر به حصول ایمان نمیگردد، بلکه علاوه بر حضور علم بر قلب باید عقد القلب نیز رخ دهد و تصریح میکند، اعتقاد به اینکه ایمان، مجرد علم و تصدیق است، باطل میباشد (همان، ج18، ص259)."