چکیده:
اغلب حکمای مسلمان در حوزه تصورات و تصدیقات به قرائت خاصی از مبناگرایی قایل اند. یکی از این فلاسفه، فیلسوف معاصر علامه طباطبائی است. در مبناگرایی علامه، ابتنای نظریات بر بدیهیات در تصورات از طریق تعریف، و در تصدیقات تنها از راه برهان شکل می گیرد. وجه تمایز مهم مبناگرایی علامه از دیگر حکمای مسلمان، منحصر ساختن بدیهیات در اولیات است. پرسش اصلی نوشتار حاضر این است که دیدگاه علامه در باب مبناگرایی چیست و چه اشکالاتی بر آن وارد است؟ در این تحقیق با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به بررسی این پرسش پرداخته شده است. به نظر می رسد با توجه به اینکه علامه، از سویی مبناگرایی خود را بر بدیهیات به ویژه اولیات بنیان نهاده و از سوی دیگر معیار صدق گزاره های نظری را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته است، اشکالات مطرح شده درباره مبناگرایی وارد نیست و مبناگرایی اسلامی از چنان ظرفیتی برخوردار است که توان پاسخ گویی به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرایی علامه به جهت منحصر کردن بدیهیات در اولیات، مشکلاتی نیز دارد.
خلاصه ماشینی:
"هنگام رویارویی با این انبوه تعریف ها نخست این پرسش به ذهن می رسد که مگر مفهوم علم بدیهی نیست؟ پس طرح این همه تعریف برای چیست؟ چرا این قدر به تفصیل درباره آنها بحث شده و صدرالمتألهین نیز خود وارد این بحث می شود؟ آیا این بحث ها نشان دهنده این نیست که حقیقت علم، نظری است و دست کم بسیاری از متکلمان و فیلسوفان مسلمان چنین دیدگاهی داشته اند؟ نتیجه گیری مزبور با مراجعه به جمع بندی ها و تحلیل های دیگران تأیید و تقویت می شود؛ به ویژه آن گاه که روایت یا گزارش ذیل را درباره دیدگاه متفکران مسلمان مرور می کنیم: درباره بدیهی یا نظری بودن علم سه دیدگاه می توان یافت: 1.
به نظر می رسد با توجه به اینکه علامه، از سویی مبناگرایی خود را بر بدیهیات به ویژه اولیات بنیان نهاده و از سوی دیگر معیار صدق گزاره های نظری را ارجاع آنها به بدیهیات در ماده و صورت دانسته است، اشکالات مطرح شده درباره مبناگرایی وارد نیست و مبناگرایی اسلامی از چنان ظرفیتی برخوردار است که توان پاسخ گویی به انتقادات مطرح شده را داراست؛ هرچند مبناگرایی علامه به جهت منحصر کردن بدیهیات در اولیات، مشکلاتی نیز دارد."