چکیده:
در معناشناسي نوين، كنش هاي زباني و هويت ارزشي عناصر آن مبتني بر روابط معنايي است كه در ساخت ميدان هاي معنايي ظهور مي يابد. عنصر اطاعت و مشتقات آن از مهم ترين واژگان كانوني در قرآن كريم است و معناشناسي اين واژه و ساختارهاي زباني آن سهم بزرگي در كشف جهان بيني قرآن كريم و نظام معنايي آن دارد. پژوهش پيش رو، نخست معناي اطاعت و تطور معنايي آن را در دو دوره پيش از نزول و عصر نزول قرآن با رويكرد درزماني بررسي مي كند و سپس با روش توصيفي ـ تحليلي و با رويكرد هم زماني و تحليل حوزه اي معنا، به واكاوي روابط اين ماده زباني وحي در سه سطح هم نشيني، جانشيني و تقابل معنايي با ديگر واژه هاي مرتبط قرآني، در دو حوزه كلان نظام تشريعي و تكويني قرآن كريم مي پردازد. در جهان بيني قرآن كريم، اطاعت در نظام تشريعي در فضاي ايمان و انقياد نظري از خداوند تصوير شده است و هم سويي آن با اطاعت پذيري همه موجودات در نظام تكوين، در گرو انقياد ماندگار و پرواي پايدار از خداوند است. به طور كلي مي توان گفت ميدان معنايي ماده اطاعت در سطوح پيش گفته، تداعي بخش نظام دقيقي است كه بر محور توحيد در جهان هستي در دو بُعد تكويني و تشريعي جريان دارد و سعادت انسان در زندگي فردي و نظام اجتماعي در پرتو بهره مندي از عنصر اطاعت پايدار مي ماند؛ چنان كه سركشي از فرمان خدا موجب سقوط انسان در عذاب خواركننده خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"اطاعت در قرآن هرچند معنا و ارزش واقعی «اطاعت» در کاربردهای قرآنی با بررسی هم زمانی و از طریق رابطة آن با دیگر مفاهیم مرتبط قابل دستیابی است که در مباحث بعدی بررسی می شود، نگاه تطبیقی به دو برش تاریخی دورة جاهلی و عصر نزول قرآن نشان می دهد که واژة اطاعت در نظام قرآنی، هم به لحاظ مفهوم قاموسی و هم به اعتبار معنای نسبی، کاربرد ویژه پیدا کرده است: به اعتبار معنای اساسی اطاعت در دورة پیش از قرآنی به معنای انقیاد و فرمانبرداری است چه اینکه فرمانبری از خدا باشد و چه از غیرخدا، و در فرهنگ قرآن اطاعت پذیری و انقیاد زمانی مجاز و مطلوب است که در برابر دستور مستقیم و غیرمستقیم مطاع و فرمانده حقیقی یعنی خداوند باشد و اطاعت پذیری از غیر او که به اذن او نباشد مورد مذمت قرار گرفته است (انعام: 116؛ فرقان: ۵۲؛ شعری: 151؛ عنکبوت: 8؛ لقمان: 15؛ احزاب: 1، 48؛ قلم: 8، 10-13؛ انسان: 24)؛ زیرا در جهان بینی قرآن تنها خدای سبحان شایستة فرمان دادن است و دستوردهندة حقیقی به شمار می آید و اگر به اطاعت از رسول و أولوالامر فرمان می دهد از این باب است که اطاعت آنها به دستور خدا و در طول اطاعت اوست: «وما أرسلنا من رسول إلا لیطاع بإذن الله» (نساء: 64)؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به این منظور که به امر خدا فرمانش برند."