چکیده:
یک سؤال مهم پس از وفات مورِّث مطرح است و آن اینکه اگر تَرَکه برای ادای دیون و تعهدات متوفا کافی نباشد، آیا دیون و تعهدات ساقط میشوند یا همچنان قابلیت مطالبه دارند و میتوان از عایدات منفصلهای که ترکه در آینده خواهد داشت، آنها را پرداخت کرد. بسیاری از اندیشمندان معتقدند با توجه به اتمام ذمه و اهلیتِ متوفا پس از مرگ به عنوان طرف دِین، این دیون ساقط میشوند و به همین دلیل نمائات منفصله ترکه متعلق به وارثان خواهد بود. این پژوهش به روش تحلیلی ـ توصیفی در راستای بازپژوهی مبانی نظریه سقوط تعهدات و دیون مالی افزون بر ترکه، وضعیت اهلیت و ذمه متوفا پس از مرگ و نیز وضعیت مالکیت نمائات ترکه تا زمان تأدیه دیون را از دیدگاه مذاهب اسلامی بررسی کرده و با تبیین رابطه اهلیت تمتع و ذمه انسان و ارائه ادله دال بر بقای ذمه متوفا و نیز نقد و تحلیل مبانی دیدگاههای مطرح در مسئله، نهایتاً دیون و تعهدات انسان را پس از مرگ همچنان در ذمه متوفا باقی دانسته است؛ طبق این نظر، دیون به ترکه تعلق نمیگیرد و در مقدار زاید بر ترکه نیز همواره قابلیت مطالبه دارد؛ بنابراین نمائات منفصله ترکه تا زمان تأدیه دیون، متعلق به خود متوفا خواهد بود.
An important question after the death of a testator is whether his or her debts and obligations are cancelled when exceeding the value of the deceased person’s properties or they are exigible from the possible revenues derived from his or her properties in the future. Many scholars believe that، considering the completion of the Dhimma (obligation) and Ahliyyat (capacity for acquisition) after death، debts and obligations are cancelled and the revenues derived from the properties of the deceased person belong to the heirs. Using a descriptive-analytical method، the present study aims to reexamine the principles of the theory of the termination of obligations after death and the status of obligations exceeding the value of the deceased person’s properties until the return of debts from the perspective of Islamic schools. The paper also aims to study the relationship between Tamattu (enjoyment) and Dhimma (obligation) and to present arguments for the persistence of obligations after death besides critiquing the principles of different views on the issue. Finally، the paper concludes that debts and obligations persist after death as the obligation of the deceased person. According to this view، not only the debts must be paid from the properties remained after death but also the exceeding amount is exigible. Therefore، the revenues derived from the properties belong to the deceased person until the complete liquidation of debts.
خلاصه ماشینی:
"لازم است ذکر شود که فقها و حقوقدانان در مالکیت ترکه بعد از فوت مورث و قبل از تصفیه ترکه دو دیدگاه کلی مطرح کردهاند: الف) نظریه مالکیت غیرمستقر ورثه؛ مبنای این نظر پذیرش مرگ بهعنوان پایان ذمه و اهلیت متوفا است؛ لذا دیون را متعلق به ترکه میدانند و نه ذمه؛ و ترکه را دارای شخصیت حقوقی دانستهاند و آن را یا ملک وارث و وثیقه طلبکاران میدانند (حسینی عاملی، بیتا، 8/91؛ امامی، 1350ش، 3/190) یا قائل به شرکت اجباری هستند که با استقرار مالکیت منحل میشود (کاتوزیان، 1374ش، 400) یا اینکه وارث را در حکم مالک محجور میدانند.
به عبارتی، اصل آن است که بهمحض فوت، ارث محقق شود و ارث از اسباب تملیک قهری است؛ ولی اگر میت همچنان مدیون باشد، تا زمان تأدیه دیون، مالکیت مال منتقل نخواهد شد و بسیاری از فقها و محققان نیز ترکه را تا زمان تأدیه دیون در حکم اموال متعلق به میت میدانند و قائل به مالکیت حکمی میت هستند (مقدس اردبیلی، بیتا، 649؛ محقق حلی، 1409ق، 5/10؛ ابنادریس حلی، 1410ق، 2/47؛ شهیدی، 1390ش، 194) که با اثبات تداوم ذمه و به تبع وجود اهلیت تمتع میتوان قول به مالکیت حقیقی میت را قابل دفاع دانست."