چکیده:
مسلم است که دولت ها در برابر نقض حقوق بنیادین بشر مسؤولیت اخلاقی دارند. بی تردید هرگاه حقوق بشر به طور سیستماتیک، فاحش و در سطح گسترده نقض شود، به گونه اي که وجدان بشریت را متأثر سازد، سکوت جامعه جهانی از لحاظ اخلاقی و انسانی موجه نیست. هنگامی که دولتی با رفتار بی رحمانه علیه اتباع خود، حقوق اساسی آنان را به نوعی زیرپا می گذارد که موجب جریحه دار شدن وجدان بشریت می شود، سخن از مداخله بشردوستانه به میان می آید. مداخله بشردوستانه مفهومی است که در سطح بین المللی داراي مخالفان و موافقان بسیار بوده و نظرات متضاد در این باره ابراز شده است. برخی آن را مغایر با اصول مسلم حقوقی دانسته و برخی مخالف این نظر را ابراز نموده اند. سوال این است که با توجه به اصل اینکه حاکمیت ملی جزو قواعد آمره بین المللی است، چگونه می توان مداخله بشردوستانه را توجیه نمود؟ پاسخ ابتدایی که می توان براي این پرسش مطرح نمود این است که اصل مسئولیت حمایت تلاش در رفع چالش میان دو مفهوم مداخله بشردوستانه و حاکمیت دولت دارد، به گونه اي که مسئولیت حمایت از جان شهروندان و اتباع در ابتدا برعهده حاکمیت دولت است، اما اگر آن دولت قادر و یا مایل به پذیرش مسئولیت حمایت نباشد مسئولیت جامعه جهانی است که وارد عمل شود. در این مقاله شرایط تحقق مداخله بشردوستانه بررسی می گردد و ضمن توجه به نگرانی هاي کشورهاي جهان سوم در مورد مداخله بشردوستانه به جهان شمول بودن قواعد بنیادین حقوق بشر و هم چنین جایگاه قوانین حقوق بشر در چارچوب منشور سازمان ملل اشاره می شود. روش جمع آوري اطلاعات به صورت کتابخانه اي بوده و روش پژوهش براساس توصیفی تبیینی سامان می یابد.
خلاصه ماشینی:
"نگرانی کشورهای جهان سوم در ابتدای امر، میتوان از جواز مداخله بشردوستانه خرسند بود و تصور کرد که در آینده جامعه بینالمللی با استفاده از این ابزار اخلاقی خواهد توانست از جنایات یا فجایع انسانی یا دستکم پارهای از آنها جلوگیری کند؛ ولی نباید فراموش کرد که دولتها بهویژه قدرتهای بزرگ عمدتا به منافع سیاسی، اقتصادی خود توجه دارند و دخالت در امور داخلی کشورها میتواند راه را برای سوءاستفاده قدرتها و دخالتهای با ماهیت و انگیزه سیاسی، اقتصادی آنان تحت پوشش و بهانه دخالتهای انساندوستانه باز کند.
سوال مربوط این که نقض حاکمیت ملی دولتها و بهخصوص استفاده از ابزار نظامی در کانون مناظرات در مورد ملاحظات اخلاقی در مداخلات بشردوستانه بود در اصول اخلاقی، یک منازعه جدی بین مسئولیت حمایت و ارتقا حقوق بشر بهخاطر ماهیت جهانشمولی آن از یکسو و احترام به حاکمیت دولتها بهعنوان یک اصل اساسی در نظم بینالمللی و وجود جامعه اخلاقی و سیاسی است (Atack, 2002: 279).
در جایی که جمعیت در معرض آسیب جدی، در نتیجه جنگ داخلی، شورش، سرکوب یا دولتی شکست خورده باشند و این دولت مایل یا قادر به توقف و یا جلوگیری از نقض حقوق بشر نباشد، اصل عدم مداخله عملکرد خود را به مسئولیت بینالمللی حمایت میدهد (WEISS, 2004: 138).
در این مقاله توضیح داده شد که با توجه به جهانشمولی قواعد بنیادین حقوق بشر و نیز توجه به منشور و اقدامات شورای امنیت در تفسیر موسع از تهدید و بهخطر افتادن صلح و امنیت بینالمللی میتوان مداخله بشردوستانه را صورت داد؛ اما یگانه مفهومی که میتواند حاکمیت را با مفهوم مداخله بشردوستانه آشتی دهد مسئولیت حمایت است زیرا مسئولیت حمایت نقض حاکمیت کشوری نیست."