چکیده:
نویسنده مقاله سعی دارد با توجه به تعریف سازه انگاری به عنوان یک نظریه
توضیحی در رویکردهای مطالعه سیاست بین الملل، تصویر واقعی تری از الگوهای رفتاری
سیاست بین الملل را نشان دهد. علل ظهور سازه انگاری اجتماعی و ریشه های آن در
عرصه سیاست بین الملل، تنوع نظریه پردازان سازه انگاری و تأکید آن ها بر نقش انگاره ها
درعرصه سیاست بین الملل، تأثیر هنجاری ساختارهای نهادی بنیادی و همچنین ارتباط
میان دگرگونی های هنجاری و هویت و منافع دولت ها از مباحث مورد بحث در این مقاله
می باشد.نویسنده دربخش دیگری از مقاله به ارزیابی و نقدسازه انگاری می پردازد و تلاش
سازه انگاران را در کاهش شکاف میان خردگرایی و انعکاس گرایی و برقراری توازن میان
پوزیتویسم و پست پوزیتویسم را بررسی می نماید. در آخر نویسنده به این نتیجه می رسد
که سودمندی سازه انگاری به عنوان یک نظریه توضیحی در هاله ا ی از ابهام قرار داشته و
به عنوان یک رویکرد نظری از کاربرد اندکی برخوردار است؛ اما به صورت یک چارچوب
نظری مفید می تواند مورد استفاده صاحب نظران روابط بین الملل قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
علل ظهور سازه انگاری اجتماعی و ریشه های آن در عرصه سیاست بین الملل ،تنوع نظریه پردازان سازه انگاری وتأکیدآنهابرنقش انگاره ها درعرصه سیاست بین الملل ، تأثیر هنجاری ساختارهای نهادی بنیادی وهمچنین ارتباط میان دگرگونیهای هنجاری وهویت و منافع دولتها ازمباحث موردبحث دراین مقاله می باشد.
درآخر نویسنده به این نتیجه می رسد که سودمندی سازه انگاری به عنوان یک نظریه توضیحی درهاله ای ازابهام قرارداشته و به عنوان یک رویکرد نظری ازکاربرداندکی برخورداراست ؛اما به صورت یک چارچوب نظری مفیدمی تواندمورداستفاده صاحبنظران روابط بین الملل قرارگیرد.
درحالی که سازه انگاران تمرکزخویش راروی اعتقادات بین الاذهانی که در سطحی گسترده میان مردمان جهان مشترک می باشند،قرارمی دهندو برای نمونه هویت های ملی را به صورت ساخت بندیهای اجتماعی در نظرمی گیرند، براین تصورند که منافع و هویت های انسانهابه صورتی که آنهاخویشتن رادرروابط باسایرین درک می کنند،ازطریق همان اعتقادات مشترک شکل گرفته و تبیین می شوند.
سازه انگاری اجتماعی مدلی از تعاملات بین المللی راارائه می دهدکه درطی آن مساعی لازم بعمل می آورد تاتأثیر هنجاری ساختارهای نهادی بنیادی را بررسی کرده ، ارتباط میان دگرگونیهای هنجاری ،هویت و منافع دولتها رامشخص نماید.
برای نمونه جان میرشایمربه عنوان یک نئورئالیست خاطرنشان می سازدکه درحالی که واقع گرایان ساختارمادی نظام بین الملل را عامل شکل دهنده رفتار دولتهاتلقی کرده وتوزیع تواناییهای مادی میان دولتها راعامل کلیدی برای درک سیاست جهانی تصورمی نمایند،سازه انگاران در طیف دیگربه صورت مبالغه آمیزی روی انگاره های ذهنی ودانش تأکیدمی ورزند.
, Social Theory of International Politics, Cambridge: Cambridge University Press, 1999, pp.