چکیده:
این مقاله در پی آن است که به بررسی فهم های مختلف از دولت ـ ملت در نظریه های روابط بین الملل بپردازد. با توجه به مطالعه نظریه های مختلف روابط بین الملل و شناخت قوت و ضعف های هرکدام در ارایه فهمی مناسب از دولت ـ ملت ، این مقاله تلاش میکند با وارد کردن دوباره مضمون مهم نظم و تقسیم آن به نظم در دولت و نظم بین دولت ، به فهم مناسب تری ازچگونگی ساخته شدن وتحول دولت درروابط بین الملل دست یابد.برای دستیابی به چنین فهمی ،این مقاله بر ضرورت نزدیک ساختن نظریه سیاسی به نظریه روابط بین الملل تاکید و سعی میکند حداقل الگویی اولیه برای جستار فکری پردامنه تر برای فهم دقیق تر چرایی ، چیستی و چگونگی (ظهور، تحول و تکامل و عملکرد) دولت ـ ملت ارایه کند. این تلاش فکری ثابت میکند که بحث دولت ـ ملت از زوایای مختلف به ویژه بحث چگونگی ظهور، تحول و تکامل آن (دولت ـ ملت سازی ) را نمی توان در مطالعات روابط بین الملل مورد غفلت قرار داد، زیرا چنین غفلتی موجب فهم ناتمام و ناقص روابط بین الملل و خصوصا مهمترین و محوری ترین بازیگر آن می شود. در واقع انگیزه اصلی برای چنین تلاشی ، مشاهده ضعف مطالعاتی و نیز فکری شدیدی است که در مورد بحث دولت و ملت در روابط بین الملل وجود دارد. اگرچه نظریه های روابط بین الملل در کل دولت ـ ملت را به عنوان بازیگر اصلی و محوری در کانون توجه خود قرار داده اند، ولی در کل تصویر بسیار ساده ، ابتدایی و ناقصی از دولت ـ ملت ارایه می شود.
خلاصه ماشینی:
"ادامه نظریه های عقل گرا نظریه های انتقادی عمدتا نگاه جغرافیایی و سرزمینی و مادی به دولت ملی گرایش به شناختن دولت به عنوان یک پدیده تاریخی ، اجتماعی و معنایی ضرورت های فراموش شده (با تأکید بر جریان حاکم بر روابط بین الملل ) انتقادات پیشنهادات مفروض بر دولت ـ ملت بودن همه بازیگران کشوری گونه شناسی بازیگران کشوری از نظر طی روند دولت ـ ملت سازی (برخی از نظر درجه دولت ـ ملت سازی بسیار پیشرفت کرده اند، همچون کشورهای اروپای غربی و برخی هنوز وارد این روند نشده و یا در آغاز راهند، مانند بسیاری از کشورهای آفریقایی و یا کشورهای پس از شوروی که در مراحل اولیه قرار دارند) یکپارچه قلمداد کردن مفهومی دولت ـ ملت ضرورت مفهوم سازی مجزای دولت و ملت (دولت مجموعه ای از نهادهای رسمی با سلسله مراتب رسمی و ملت اجتماعی از شهروندان هم پیوند) عدم توجه کافی به ارتباط دولت و ملت در گونه شناسی ضرورت گونه شناسی دولت ها برحسب میزان انطباق یا دوری و دولت ها از نظر قدرت ملی نزدیکی دولت و ملت به یکدیگر (هر اندازه انطباق و نزدیکی این دو بالا باشد، به تصویر دولت ـ ملت نزدیک و در صورت وضعیت بالعکس ، به شبه دولت بیشتر گرایش خواهد داشت .
برخی از این تلاش ها به نتایج قابل توجهی نیز انجامیده است ، مانند سازه انگاری که با بحث مفید درباره تعامل ساختار ـ کارگذار و ارتباط پویا و دو طرفه سیاست داخلی و سیاست بین المللی می تواند زمینه بهتری را برای ورود به جعبه سیاه دولت در نظریه های عقل گرا ایجاد کند، یا از آن مهم تر جامعه شناسی تاریخی که به ویژه با توجه دقیق به موضوع جنگ و چگونگی ساخته شدن دولت ها، فهم مناسب تری از چگونگی ساخته شدن تاریخی و اجتماعی دولت به ویژه در اروپای غربی ارایه می کند."