چکیده:
اندیشه سیاسی پوپر و هابرماس بر مبنای رابطه عقلانیت و انتقاد شکل گرفته است ، به صورتی که عقلانیت و انتقاد دو مفهوم کلیدی در اندیشه های این دو فیلسوف سیاسی محسوب می شود، اما با این حال تفاوت هایی نیز دارند. پوپر عقلانیت را به صورت یکپارچه می بیند، غیریت سازی عقلانی و غیرعقلانی دارد و تاریخی گری و کل گرایی هابرماس را رد می کند. از طرفی هابرماس یکی بودن روش های علمی را نقد کرده و به تفاوت های معرفت شناختی تاکید می کند. سوال مقاله حاضر این است که : با توجه به اینکه انتقاد و عقلانیت دو مولفه اصلی اندیشه پوپر و هابرماس می باشد، نکات افتراق و تشابه تفکر آنها در کجاست ؟ فرضیه این است : وجود دو عنصر عقلانیت و انتقاد در اندیشه پوپر و هابرماس منجر به این شده که با وجود تعلق آنها به دو سنت فکری متفاوت به نتایج مشابه برسند. هدف مقاله این است که نشان دهد چگونه با وجود تعلق پوپر و هابرماس به دو سنت و ایدئولوژی متفاوت به نتایج مشابه رسیده اند. روش ما در این مقاله مقایسه ای و تطبیقی است . مهمترین نتایج و کاربرد آن در محافل آکادمیک و سیاسی و نهادهای مدنی نظیر احزاب و جهت دهی به سیاستمداران می باشد.
خلاصه ماشینی:
"I. Adorno روش پژوهش دیالکتیکی به این نکته واقف است که متن زندگی اجتماعی متضمن منطق دوری است نه منطق تحلیلی و رابطه نظریه با موضوع به صورت تأویلی می باشد که در آن کوشش برای فهم پیش فرض های شناخت متضمن کاربرد همان پیش فرض ها به شیوه شهودی است .
(٨) پوپر ضمن نقد گفتمان هایی همانند مارکسیسم ، که دنبال اجماع بودند، می گوید: «درسی که از این نقادی / آموخته ام چنین بود نظریه ها مهم و ضروری هستند، زیرا بدون آنها نمی توانیم راه خود را در عالم بیابیم ، از طرفی با وجود اینکه نیاز به نظریه ها اهمیت زیاد دارد که خود را از خطر معتاد شدن به نظریه خاصی مصون نگاه داریم 48 نمی باید اجازه دهیم که در یک زندان فکری گرفتار گردیم ».
پوپر در وارد شدن به بحث عقلانیت نیم نگاهی هم به سنت دارد و نظر سنت گرایان ضدعقل را مورد تقبیح قرار می دهد و می گوید: «ضد عقلگرایان در میدان سیاست و نظریه اجتماعی و نظایر آنها چنین نظر می دهند که این مسئله را نمی توان با هیچ گونه نظریه عقلی مورد بحث قرار داد، ایستای آنها پذیرفتنی نیست به عنوان چیزی که داده شده و معلوم است باید آن را بپذیرند و آن را با استدلال عقلانی سازند عده ای از متفکران برجسته مسئله سنت را پروراندند و آن را به صورت چوبی برای کوفتن بر سر عقل گرایی در آورده اند، به عنوان مثال ، مایکل اوکشات حملات قوی بر عقلگرای دارد»."