چکیده:
سعدی و افکارش از دیرباز محل مناقشهای مهم بوده است: سعدی عارف است یا خیر؟ عرفان در نگاه او چه نسبت و کارکردی با اجتماع و جامعهاش دارد؟ و وقتی از عشق، به مثابه پرکاربردترین واژۀ کلیدی در آثارش، سخن میگوید از عشقی زمینی سخن میراند یا آسمانی؟ مقالۀ حاضر دو بخش عمده دارد؛ بخش نخست نگاههای برخی منتقدان و طرفداران سعدی را بررسی اجمالی میکند تا فضای سعدیستیزی دگرباره یادآور خوانندۀ محترم شود. پارۀ دوم در دو زیربخش، جایگاه عرفانی سعدی و مؤلفههای عرفانی- اجتماعی او را بازخوانی و بازنمایی میکند. زیربخشِ اول معطوف به بررسی اسنادِ تاریخی است که از مقام عرفانی وی پرده برمیدارد. زیربخشِ دیگر، برخی مؤلفههای عرفانی، مانند عشق، آزادگی، سماع، عبادت عاشقانه و وحدتگرایی را در آثار سعدی میکاود و از آن میانه در پی شفافسازی جنس عرفان و فضای خاص معرفتی او و ارتباط و نسبت عرفان وی با اخلاق و مناسبات اجتماعی است.
خلاصه ماشینی:
تحلیل رویکردهای عرفانی ـ اجتماعی سعدی شیرازی ایمان امینی رضا الهیمنش نعیمه ابراهیمی علویجه چکیده سعدی و افکارش از دیرباز محل مناقشهای مهم بوده است: سعدی عارف است یا خیر؟ عرفان در نگاه او چه نسبت و کارکردی با اجتماع و جامعهاش دارد؟ و وقتی از عشق، به مثابه پرکاربردترین واژۀ کلیدی در آثارش، سخن میگوید از عشقی زمینی سخن میراند یا آسمانی؟ مقالۀ حاضر دو بخش عمده دارد؛ بخش نخست نگاههای برخی منتقدان و طرفداران سعدی را بررسی اجمالی میکند تا فضای سعدیستیزی دگرباره یادآور خوانندۀ محترم شود.
گویا ماسه، همانند جایگاه عرفان در جامعۀ مسیحی، قرارداشتن در ساحت تفکرات عرفانی را چنان مغایر حضور در صحنههای اجتماعی میداند که در ادامه میگوید: «برای سعدی ترکگفتن زمین دشوار است و سیر جذبهآمیز مولوی از برای او ناآشنا است» (همان).
سعدی بیش از آنکه در آثار خود از فقها، متکلمان و فلاسفه نام ببرد از مشایخ صوفیه ذکر به میان آورده و مهم است دقت کنیم که وی در خلال این یادآوریها به جنبۀ کارکردی و وظیفۀ انسانسازی تصوف بیش از جنبههای نظری و گاه بیحاصل عالمانه و فلسفی عرفان نظر دارد.
طبیعی است که سعدی همچون دیگر مشایخ وارسته نه تن به این جریانها میدهد و نه سکوت میکند: وجود تصوف راستین از سویی و از دیگر سوی رفتارهای صوفینمایان سبب شده است که او نسبت به این امر رفتاری دوگانه پیش گیرد و با بهرهگیری از شگردهای ادبی، آنگاه که از صوفیان راستین سخن میگوید مستقیم و صریح آنان را بستاید و زمانی که مفاسد صوفینمایان را مشاهده میکند، تندترین نقدهای خود را از انحراف تصوف به گونهای غیرمستقیم و از زبان دیگران بیان کند (عقدایی، 1388: 19).