چکیده:
این مقاله به بررسی ماهیت تعارضات گفتمانی در ایران دوره محمدرضاپهلوي می پردازد. اینکه ساخت قدرت با انقلاب مشروطه تغییرات اساسی یافت ولی هنوز تا تحقق ساخت دموکراتیک فاصله اي بسیار داشت. زیرا نظام سیاسی قدیم هرچند پایان یافته بود ولی میراث آن به کلی از بین نرفته و عناصري از
آن در ساخت جدید حضور یافتند به عنوان نمونه؛ ویژگیهایی که بیش از این به عنوان عناصر اصلی گفتمان سنت شناسایی شدند مانند رابطه عمودي و سلسله مراتبی در میان طبقات اجتماعی برقرار بود و قدرت سیاسی کماکان در این چارچوب معنی می یافت. بررسیهاي انجام شده در مورد تعارضات
گفتمانی دوره پهلوي بر یکی از ابعاد تعارض پرداخته و نگاه ایدئولوژیک به موضوع دارند.در این مقاله بر این امر تاکید می شودکه ایدئولوژیک شدن مدرنیته توسط گفتمان حاکم که ناشی از تداوم نهادهاي سنتی در ساخت قدرت و دولت پهلوي بود منجر به شکل گیري تعارضات بین گفتمان مدرنیته مسلط و
پادگفتمانهاي مدرن و انقلاب شد. در این راستا ماهیت مدرنیته در ایران دوره پهلوي با توجه به روش تحلیل گفتمان مورد واکاوي قرار خواهد گرفت. کانون مباحث تعارضات گفتمانی ، بحران مشروعیت و سلطانیسم می باشد. در آخر نتیجه گرفته میشود که دوگانگی ساخت قدرت و ماهیت سلطانیستی دولت
پهلوي در نهایت رژیم را با بحرانهاي متعدد روبرو کرد. ناتوانی در باز تولید مشروعیت و سرکوب همه مخالفان منجر به اتحاد همه پاد گفتمانها بر علیه دولت پهلوي و فروپاشی سلطانیسم شد.
خلاصه ماشینی:
در این مقاله بر این امر تاکید می شودکه ایدئولوژیک شدن مدرنیته توسط گفتمان حاکم که ناشی از تداوم نهادهای سنتی در ساخت قدرت و دولت پهلوی بود منجر به شکل گیری تعارضات بین گفتمان مدرنیته مسلط و پادگفتمانهای مدرن و انقلاب شد.
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران طرح بحث : مهمترین عوامل تاثیر گذار بر تعارضات گفتمان مدرنیته مسلط با پادگفتمانهای مدرن در ایران دوره پهلوی چه بوده است که باعث غیریت سازی گفتمان مدرن پهلوی با پادگفتمانهای مدرن مذهبی و غیرمذهبی شد؟دیدگاه غالب در ایران برمدرن بودن دولت محمد رضا پهلوی تاکید می کند در این مقاله با قبول نسبی این موضوع تسریح می شود که انقلاب مشروطه در بستر تاریخ سیاسی ایران مبین پایان عصراستبداد سنتی و آغاز تکوین ساخت دولت مدرن بوده است .
ولی در بعد ماهوی وسیاسی بخصوص در عرصه رشد نهادهای مدنی و توسعه حقوق فردی، آزادی ،برابری وحاکمیت قانون و دموکراسی تعاریف خاص خود را ارائه کرد و این باعث شکل گیری گفتمانهای مقاومت در بین گروههای حامی مدرنیته سیاسی در بین لیبرالها ، چپهاو نیروهای مذهبی شد و از طرفی اصلاحات و نوسازی اقتدارگریانه در حوزه های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نظیر اصلاحات ارضی ،آموزش ،خدمات عمومی،فرهنگی و غیره به پیدایش گفتمانهای رقیب دیگر بر گفتمان مسلط منجر شدواین تعارضات و تناقضها بین گفتمان حاکم با پاد گفتمانهای در تعریف مدرنیته اساس رقابت و انقلاب شد.
این پژوهش بررسی می کند که ایدئولوژیک شدن مدرنیته توسط گفتمان حاکم و اجرای توسعه آمرانه ازسوی نظام پاتریمونیال پهلوی که ناشی از تداوم نهادهای سنتی در ساخت قدرت و دولت پهلوی بود باعث شکل گیری تعارضات بین گفتمان مدرنیته مسلط و پادگفتمانهای مدرن شد.