چکیده:
جهانيشدن فرآيندي است كه بر اساس آن تمام مردم جهان در يك جامعهي واحد و فراگير جهاني به هم ميپيوندند. هدف مقالهي حاضر بررسي تاثير جهانيشدن بر تغيير الگوي تغذيهي دانشآموزان ميباشد. روش پژوهش پيمايشي است و جامعهي آن تمامي دانشآموزان مقطع متوسطه شهر بوشهر بودند كه تعداد 385 نفر با استفاده از فرمول كوكران و روش نمونهگيري خوشهايِ چند مرحلهاي انتخاب شدند. نتايج نشان داد كه جهانيشدن بر تغيير الگوي تغذيهي دانشآموزان موثر بوده و اغلب مولفههاي جهانيشدن از قبيل ميزان استفاده از اينترنت، تبليغات رسانهاي، مدگرايي، گروه همسالان با تغيير الگوي تغذيه رابطهي معناداري دارند.
خلاصه ماشینی:
"جدول 2: همبستگی پیرسون بین متغیرهای مستقل و تغییر الگوی تغذیهی دانشآموزان متغیر مستقل متغیر وابسته الگوی تغذیه ضریب همبستگی سطح معناداری سطح خطا تعداد نتیجهی آزمون میزان استفاده از اینترنت 31/0 000/0 05/0 379 تأیید فرضیه مدگرایی 39/0 000/0 05/0 379 تأیید فرضیه دانش بهداشتی 095/0- 062/0 05/0 379 رد فرضیه همراهی گروه همسالان 33/0 000/0 05/0 379 تأیید فرضیه جذابیت فضای فستفود فروشیها 27/0 000/0 05/0 379 تأیید فرضیه تبلیغات رسانههای دیداری 39/0 000/0 05/0 385 تأیید فرضیه فراوانی عرضهی فستفود 11/0 019/0 05/0 379 تأیید فرضیه جدول 2 حاکی از آن است که، بین تمامی متغیرهای مستقل به جز دانش بهداشتی؛ با الگوی تغذیه رابطهی معناداری وجود دارد و تمامی فرضیهها به جز فرضیهی دانش بهداشتی افراد تأیید شدند.
یافتههای پژوهش نشان داد که رابطهی بین متغیرهای "میزان استفاده از اینترنت، مدگرایی، تبلیغات رسانهای، جذابیت فضای فستفود، فراوانی عرضهی فستفود با الگوی مصرف خوراک" به لحاظ آماری معنادار بود و این نتیجه به نوعی با پژوهش ماک (2012)، آلیا عبدالهادی (2012)، تصدیکاری (1391)، فاضلپور (1390) و برزوئی (1389)، همخوان است.
یافتههای پژوهش نشان داد که رابطهی بین تبلیغات رسانهای با الگوی مصرف خوراک معنادار بود و این با پژوهش معدنکار (1389)، کاملا همخوانی دارد و به نظر میرسد تبلیغات رسانهای با القا کردن نیاز به مخاطبان، آنها را به سمت انتخاب محصولات، کالاها و برندها سوق میدهد و انتخاب را برای آنها به نوعی خودکار و ناخودآگاه میکند که این امر در مورد انتخاب فستفود به جای غذای سنتی در میان نوجوانان و جوانان رایج شده است."