چکیده:
زبان مجموعه اي از نشانه هاست كه براي پيام رساني به كار مي رود. براي آنكه اين پيام ها ميان فرستنده و گيرنده به راحتي انتقال يابد، گاهي با نشانه هايي همراه مي گردد تا گيرنده همان پيامي را دريابد كه مورد نظر فرستنده است. يكي از اين نشانه ها در زبان عربي و فارسي، «تاكيد يا توكيد» ناميد مي شود و بر اساس نقش هاي ششگانه اي كه ياكوبسن (Jakobsen) براي ارتباط كلامي بيان مي كند، خود را بيشتر در نقش ترغيبي و ارجاعي زبان نشان مي دهد. اين پژوهش با تكيه بر روش توصيفي ـ تحليلي و با رويكرد زبانشناختي، مي كوشد ضمن ارائه كاركرد نشانه هاي تاكيد در سه قسمت «ابزار»، «حرف» و «اسلوب» به بررسي كاربرد و نقش آن در زبان امروزين عربي بپردازد و معادل هاي آن را در فارسي واكاوي كند. به همين منظور، دو كتاب «الايام» اثر طه حسين و «مقدمه للشعر العربي» اثر «ادونيس» و ترجمه آن دو را مورد بررسي قرار مي دهد. اين دو، از نويسندگان و اديبان مطرح دوره معاصر هستند و نثر آنان به عنوان نثر معيار مورد قبول همه صاحب نظران است.يافته هاي اين پژوهش نشان مي دهد كه ابزارهاي تاكيد، كاركرد تاكيدي خود را در زبان امروزين عربي از دست داده اند و تنها براي تقويت و استحكام بافت كلام به كار مي روند. لذا در زبان فارسي نبايد براي آنها معادلي در نظر گرفت. نقش تاكيدي برخي از حروف تاكيد نيز مانند «قَدْ» كمرنگ شده است و تنها در تعيين نوع فعل نقش آفريني مي كنند. دسته ديگر از آنها نيز در متون معاصر كاربرد بسيار كمي دارند؛ مانند:«ن» تاكيد. ولي اسلوب هاي تاكيد همچنان نقش تاكيدي خود را ايفا مي كنند و به راحتي در زبان فارسي معادل يابي مي شوند.
خلاصه ماشینی:
"همچنین ، به نظر میرسـد اگـر بخواهیم هر دو این نشانه را در فارسی معادل یابی کنیم ، اندکی از شیوایی و رسایی کلام فارسی کاسته شود و چنان چه بخواهیم برای آن معـادلی در نظـر بگیـریم ، یعنـی همـان شـیوه ای کـه مترجم الأیام در پیش گرفته است ، باید از معادل یابی جداگانۀ «إن » و «لام » پرهیز کرد و بـرای آن دو، یک معادل در نظر گرفت : «و إنی لأسمع له القرآن مرة فی کل أسبوع » (حسین ، ١٩٧٨م .
در چنین ساختاری، «إنما» به معنای «بلکه » اسـت و از ایـن روی، متـرجم نبایـد بـرای انتقـال آن از ادوات تأکیـد استفاده کند که برگ نیسی نیز تا حدود زیادی در ترجمۀ خود به این نکته توجه کرده است : «فنحن لا نتعرف علی شیء جدید، و إنما نکرر بشکل آخـر معرفتنـا للشـی ء ذاتـه أو لشـیء واحد بثیاب مختلفۀ» (أدونیس ، ١٩٨٦م .
(271 لازم به ذکر است که به سبب تفاوت بافت دو زبان (عربی و فارسی)، انتقال دقیـق ایـن نـوع اسلوب امکان پذیر نیست ، اما مترجم الأیام در ترجمۀ خود، اصلا به این اسلوب توجه نکرده است و افعال را بدون تأکید ترجمه کرده است ؛ مثل : «فتقسم لتتلون علی العریف ستۀ اجزاء من القرآن فی کل یوم من أیام العمل و لتکونن هـذه التلاوة اول ما تأتی به حین تصل إلی الکتاب » (حسین ، ١٩٧٨م .
٣ـ٣ـ١٠) قسم از آنجا که این اسلوب از اسلوب های مشترک بین زبان عربی و فارسی است ، با ترجمـۀ لفـظ به لفظ ، مفهوم تأکیدی آن منتقل می شود که مترجم الأیام نیـز از همـین روش اسـتفاده کـرده است ؛ برای مثال : «أقسم بالله ثلاثا ما نسیه و لا أقرأته » (حسین ، ١٩٧٨م ."