چکیده:
میان مبانی نظری و بناهای عملی فاصلهای وجود دارد که مانع از تحقق همیشگی عمل مبتنی بر نظر و حتی تحقق کلیت عمل میشود. پراگماتیسم با اصالت بخشیدن به عمل مبتنی بر پیامدهای تجربی، فاصله مبانی نظری را با سیاستگذاری فرهنگی از بین برده و به کارایی و حل مسئله بسیار نزدیک شده است. این پژوهش با رویکردی فلسفی و تطبیقی، این پرسش را مطرح میکند که سیاستگذاری فرهنگی پراگماتیستی چه تمایزی با سیاستگذاری فرهنگی دینی دارد و چگونه سیاستگذاری دینی «مسئله« شکاف عمل و نظر را «حل» مینماید؟ بر این اساس الگوی سیاستگذاری «متعادل» از «متعالی» متمایز شده است و نشان داده شده که در نگاه پراگماتیستی، دوگانه عمل و نظر حل نشده، بلکه صورت مسئله به کلی کنار گذاشته شده است؛ اما در نگاه دینی، دوگانه عمل و نظر حقیقتاً به یگانگی میرسد.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه بحثهای متعددی در سیاستگذاری و مدیریت فرهنگی وجود دارد؛ 2 اما پرسش اصلی پژوهش این است که پراگماتیسم چگونه در رویکردهای سیاستگذاری به خصوص فرهنگی نفوذ کرده است و این شیوه سیاستگذاری چه تفاوتهایی با سیاستگذاری دینی دارد؟ از آنجا که رویکرد این پژوهش تا حدودی فلسفی و انتقادی است؛ از این رو بر دوگانه عمل و نظر متمرکز شده و آن را به عنوان یکی از مبناییترین دالهای الگوهای سیاستگذاری فرهنگی مورد واکاوی قرار داده است.
کارکردگرایی تلاش زیادی برای بررسی مبانی متافیزیک خود نداشته است، اما رشد آن در آمریکا و در مقابل مبناگرایی و تأثیر از اصالت تجربه و اصالت طبیعت، دلایلی است که بر اساس آنها کارکردگرایی میتواند نسخه جامعهشناختی پراگماتیسم در نظر گرفته شود.
3. توصیف، تبیین و تجویز در سیاستگذاری پراتیک پراگماتیسم اصولا امری سیاستگذارانه است و میتوان آن را - همانطور که رورتی در عنوان کتابش بر آن تأکید کرده- خود سیاستگذاری دانست؛ زیرا اندیشهای است که عمل را مبنای معرفت و فلسفه میداند؛ اما پراگماتیسم نوع خاصی از عمل را مبنا قرار میدهد؛ عملی که در چارچوب اصالت طبیعت و اصالت تجربه تعریف میشود.
پراگماتیستها مباحث فلسفی و منطقی را درباره نظریه خویش برنمیتابند؛ ازاینرو باید نشان دهند که عملا پراگماتیسم باعث شده است حیات انسانی در برههای، از نابودی نجات پیدا کند یا مسئلهای حیاتی، برای بشر را حل کردهاند که دیگر نگاههای فلسفی، قادر به آن نبودند؛ اما هزاران سال انسان ماقبل مدرن با فلسفه غیر پراتیک حفظ شده است و در برهههایی به اوج شکوفایی و صلح رسیده است درحالیکه در دورهای که این فلسفه آمریکایی ظهور کرده است، شاهد بزرگترین جنگها و کشتارهای تاریخ بشر بودیم."