چکیده:
يكي از استوارترين برهانهايي كه بر وجود خداوند متعال اقامه شده، برهان امكان يا برهان امكان و وجوب است. برهان وجود و برهان صديقين سينوي، نامهاي ديگر آن است. از برهان امكان دو گونه تقرير ارائه شده است. گونه نخست، بر قبول واقعيت يا موجود، بدون لحاظ اينكه ممكن الوجود است، مبتني است، و گونه دوم بر وجود ممكن الوجود مبتني است. در تقرير اول، از وجود موجود (واقعيت) بر وجود واجب الوجود بالذات استدلال ميشود، و در تقرير دوم از وجود ممكن الوجود ضرورت وجود واجب الوجود بالذات اثبات ميشود.
از هر يك از دو گونه تقرير برهان امكان، تبيينهاي مختلفي ارائه شده است، برخي از تبيينهاي گونه اول، مبتني بر امتناع دور و تسلسل در عليت است، و برخي ديگر، مبتني بر آن نيست. گونه دوم تقرير برهان امكان نيز با عبارتهاي متفاوتي تبيين شده است. در اين ميان شيخ اشراق نيز تقرير ويژهاي از برهان امكان عرضه نموده است. لمي يا اني بودن برهان امكان از جمله مسايل مورد بحث درباره آن است، چنانكه اشكالاتي نيز بر اين برهان وارد شده است كه از سوي متفكران اسلامي به آنها پاسخ داده شده است. مسايل و مباحث مزبور، در اين نوشتار تبيين و بررسي شده است.
خلاصه ماشینی:
"برهان امکان در آثار فلاسفه و متکلمان اسلامی، به گونه های مزبور تقریر شده است که نمونه هایی را بازگو میکنیم: الف) تقریرهای بر پایه قبول واقعیت یا موجود ما برهان امکان در آثار ابن سینا و بسیاری از فلاسفه و متکلمان اسلامی بر پایه قبول اصل واقعیت یا موجود ما تقریر شده است، یعنی وجود واقعیت یا موجود ما (موجود مطلق) به عنوان اصلی بدیهی و تردید ناپذیر قلمداد شده، آن گاه بر اساس دو اصل بدیهی دیگر، یعنی اینکه موجود یا واجب است یا ممکن، و ممکن در موجودیت خود نیازمند علت است، و نیز بر اساس امتناع دور و تسلسل در علیت یا بدون آن، تقریر شده است.
(رازی: 1407، 1: 158، 72؛ همو: 1410، 2: 467- 468) - محقق طوسی در «تجرید الاعتقاد»، برهان امکان را در عبارتی بسیار موجز این گونه تقریر کرده است: «الموجود إن کان واجبا فهو المطلوب و إلا استلزمه للدور و التسلسل» (حلی: 1419، 392): موجود اگر واجب باشد، پس آن همان مطلوب است، و گرنه مستلزم واجب است، زیرا (در غیر این صورت) دور و تسلسل لازم خواهد آمد.
(مصباح یزدی: 1372، 2: 368- 369) در کتاب «تبیین براهین اثبات خدا» در تقریر برهان امکان و وجوب چنین آمده است: «اگر به اشیای موجود در خارج و از جمله در طبیعت بنگریم، مشاهده مینماییم که هستی یا نیستی برای ذات آنها ضروری نیست، و شاهد این ادعا حدوث و فنای آنها است، زیرا اگر هستی برای آنها ضروری بود، سابقه یا لاحقه عدم نمییافتند، و اگر نیستی برای آنها ضروری بود، هرگز موجود نمیشدند، شیئی که وجود یا عدم برای آن ضروری نباشد، ممکن الوجود است..."