چکیده:
نوشتار حاضر در صدد تبيين مباني الهياتِ جان مك كواري متاله معاصر مسيحي و سنجش و ارزيابي ديدگاه هاي وي در اين عرصه است. مهم ترين مباني الهيات او عبارتاند از: تعريف الهيات، عوامل سازنده الهيات، نسبت الهيات و فلسفه، اقسام الهيات و روش الهيات. او مي كوشد تعريفي جامع با رويكردي وجودي از الهيات به دست دهد. عوامل سازنده الهيات او عبارتاند از: تجربه، وحي يا انكشاف، كتاب مقدس، سنت، فرهنگ و عقل. وي در تبيين نسبت الهيات و فلسفه، تاثير فلسفه وجوديِ مارتين هايدگر و پديدارشناسيِ ادموند هوسرل بر الهيات را مورد تاكيد قرار مي دهد. او همچنين الهيات نظام مند را به الهيات فلسفي، نمادين و كاربردي تقسيم و جايگاه سبك هاي مختلف الهيات را تعيين مي كند. روش الهيات وي نيز تركيبي از روش هاي توصيف، تفسير و كاربرد است. مك كواري در اين مسير بهخوبي مي كوشد زبان الهيات را واضح و منسجم و براي انسان معاصر غربي فهم پذيرتر سازد و تفسيري جديد از برخي آموزه هاي مسيحيت به دست دهد و از اين حيث كار وي داراي نقاط قوتي است؛ ليكن نقدهايي نيز بر برخي از ديدگاه هاي او وارد است: اينكه تجربه- بهويژه تجربه ديني از امر قدسي- را يك عامل سازنده الهيات مي داند؛ اينكه وحي را وجه يا جنبه اي از تجربه ديني مي داند؛ اينكه به كاركرد نظريِ عقل در ايجاد الهيات با ديده ترديد و گاه انكار مي نگرد و اينكه روش توصيفِ پديدارشناختي را يقيني تر از استدلال عقلي معرفي مي كند. در نوشتار حاضر به اين نقدها نيز پرداخته خواهد شد.
This article want to explain and examine Principles of theology of John Macquarrie، Christian contemporary theologian. The most important principle of his theology consist of: definition of theology، the creative elements of theology، relation between theology and philosophy، kinds of theology and method of theology. He attempts to offer comprehensive definition with existential approach of theology. His creative elements of theology consist of: experience، revelation or disclosure، the Bible، tradition، culture and reason. He emphasis on influence of Martin Heidegger's existential philosophy and Husserl's Phenomenology on theology in order to relation between theology and philosophy. He also divide systematic theology to philosophy، symbolic and applied theology and determined the position of different styles of theology. His method of theology is composed of method of description، interpretation and application. On this path، Macquarrie properly attempts to make clear and coherent the language of theology and make comprehensible it for contemporary Western human، and offers new interpretation of some Christian theories. For this reason his activity has strength points but some of his positions are critical similar to experience (religious experience of holy thing in particular) is the element of maker of theology، revelation is aspect or mode of religious experience، hesitate about the theoretical function of reason in formation of theology and sometime rejects it، the method of phenomenological perception is very certain in comparison to rational proof. On this article pay attention to these critiques.
خلاصه ماشینی:
"از رهگذر سنجش و ارزیابی دیدگاههای الهیاتی مککواری ملاحظه خواهد شد که علیرغم وجود نقاط قوتی در آرای وی، نقدهایی نیز بر برخی ازدیدگاههای او در مباحثی همچون نقش تجربه در الهیات، نسبت وحی و تجربة دینی، نسبت عقل نظری و الهیات و جایگزینی روش توصیف با روش استدلال عقلی وارد است.
وحی پیامبران از قبیل وحی عام است؛ اما به نظر میرسد ایرادی اساسی بر این مدعا- بهویژه آنگاه که چنین مدعایی از سوی یک متأله مطرح شود- وارد است: یکیانگاشتن وحی با تجربه دینی باعث میشود عینیت وحی عملا از میان رفته، یکسره به حالات درونی و ذهنی دریافتکنندة وحی فروکاسته شود و آشکار است که در این صورت نمیتوان بر مبنای این وحی، یک الهیات دینی و بالاتر از آن یک جامعة ایمان (Community of faith) را پایهریزی کرد؛ البته میتوان مکاشفات عرفا را قسمی تجربة دینی دانست، اما وحی پیامبران از این امر مستثناست.
اما به نظر میرسد دراینباره دستکم دو ایراد قابل طرح است: اولا با وجود همة اختلافات در باورهای متفکران، هنوز هم عقل و منطق آن، معیاری ثابت، همگانی و مبتنی بر فهم مشترک، در تشخیص صدق و کذب مدعیات مختلف به شمار میآید؛ در حالی که مککواری ظاهرا معیاری ثابت و همگانی برای تشخیص توصیف دقیق از توصیف غیر دقیق ارائه نمیدهد و همین امر باعث میشود با بهرهگیری از روش توصیف نیز یقین چندانی فراچنگ انسان نیاید؛ چه توصیف افراد مختلف از یک پدیدار دینی، ممکن است یکسان و همسان نباشد، بلکه توصیفاتی متفاوت باشند که باید با معیاری ثابت و همگانی در میان آنها داوری کرد."