چکیده:
بشر جديد با نفي هرگونه عنصر و بُعد قدسي و متافيزيكي از دين و منزلت انسان در نظام هستي، بحران و چالش را در عمق فرهنگ بنيادين ديني و مرجعيت آن وارد كرده و فرهنگ ايماني و عقلاني بشر بدون پايگاه دين، مورد ترديد و تفسير آزاد بشري قرار گرفته است. بر پايه اين تفسير اومانيستي از دين، معضل سكولاريزه شدن، تكثرگرايي و خصوصي شدن دين، پديد آمده، و تبيين حقيقت انسان و كيهان و نسبت شان به يكديگر، بر پايه دانش فلسفه و فيزيك، زيست شناسي، روانشناسي مدرن با رويكرد مادي گرايانه صورت مي گيرد و منزلت انسان در اين منظر دچار تغيير بنيادين مي گردد، و ما شاهد بحران هاي اخلاقي و معنوي و بحران معنا و هويت در انسان مدرن هستيم. بحران ها و چالش هاي مدرن، دامن گير هر تمدن و فرهنگي خواهد شد كه در مواجهه با مدرنيته از الگوها و مدل هاي توسعه غربي و فن آوري ها، بدون مقيد و مشروط شدن آن به زيرساخت هاي تمدني و فرهنگ بومي و ديني خود، و به نحو مطلق استفاده كند.
خلاصه ماشینی:
"حال جای پرسش و سوال است که چنین وضعیت آشفتهای، آیا معلول استفاده و بهرهوری غلط از رهآورهای علمی و تکنیکی مدرن میباشد؟ یا ذات و ماهیت علوم و تکنولوژیها بحران ساز است؟ اگر به این نتیجه برسیم که جوهر علوم و تکنیک و جهت گیری حاکم بر آن سکولار و مادی است، آیا میتوان با آن همانند اشیاء و علوم خنثی برخورد کرد؟ تکلیف و موضع منطقی کشورهای در حال توسعه و جوامعی که دارای فرهنگ و تمدن دینی میباشند چیست؟ به اعتقاد جریانهای انتقادی مدرن، واقعیت این است که وضعیت بیهویتی و گمگشتگی و سایر بحرانهای مدرن در حقیقت برای تجدد به یک خصلت طبیعی و ذاتی تبدیل شده است، چرا که اساس تجدد بر شک بنیادین استوار است، شکی که در همه شئونات و حوزههای زندگی رخنه میکند.
حاکمیت منطق سودانگاری و ظهور بحرانهای عاطفی و احساسی اما بایستی پرسید که چگونه خصلت بازاری و منطق ماشینی و زندگی مکانیکی به این نتایج بحرانی میانجامد؟ به عبارت دیگر، چه عامل محرکی بشر مدرن را به این صفات سوق داده است؟ در یک تحلیل واقع بینانه میتوان گفت منطق سودانگاری و منفعت طلبی، اصل محرک و مهیج انگیزهها و اندیشهها و رفتارهای مادی انسان میباشد، که چنین منطقی نیز توازن و تناسب ابعاد وجودی انسان را به هم میریزد، بدون اینکه هماهنگی لازم با ظرفیتها و نظام نیازها و خواسته فطری و غریزی وی داشته باشد."