چکیده:
ابن سينا معتقد است نفس انساني داراي حيات جاودانه است؛ لكن وي به رغم باور به ابدي بودن نفس، ازلي بودن آن را نمي پذيرد و به حدوث تجردي نفس باور دارد. وي در بسياري از آثارش، ادله اي براي اثبات جاودانگي نفس اقامه كرده است. ابن سينا با استفاده از اصولي چون تعلق تدبيري نفس به بدن، نيازمندي نفس به عقول مجرده، مجرد بودن نفس انساني، تعقل ذات توسط نفس، تعقل امور نامتناهي توسط نفس، و نابود نشدن نفس توسط علل موجده آن، ادله اي براي اثبات جاودانگي نفس اقامه مي كند. در اين ميان، آنچه به گونه اي هسته مشترك تمام ادله ابن سينا را تشكيل داده است و به صورت مستقيم يا ضمني، در ادله وي ديده مي شود، بساطت و تجرد نفس انساني است. ابن سينا در آراي خود در اين زمينه، تحت تاثير افكار ارسطوست. ادله ابن سينا، اگرچه تا اندازه زيادي در اثبات جاودانگي نفس موفق بوده است، رخنه هايي نيز دارد كه از آن جمله عدم تبيين چگونگي استكمال نفس در عين وجود تجردي آن است. اين مسئله در آراي ملاصدرا مورد توجه و اصلاح قرار مي گيرد.
خلاصه ماشینی:
ابن سینا با استفاده از اصولی چون تعلق تدبیری نفس به بدن ، نیازمندی نفس به عقول مجرده ، مجرد بودن نفس انسانی، تعقل ذات توسط نفس ، تعقل امور نامتناهی توسط نفس ، و نابود نشدن نفس توسط علل موجده آن ، ادله ای برای اثبات جاودانگی نفس اقامه میکند.
در این نوشتار، ابتدا ادله ابن سینا درباره جاودانگی نفس بررسی میشود و بیان خواهد شد که از نگاه ابن سینا، تجرد نفس مهم ترین دلیل جاودانه بودن نفس است ؛ بنابراین وی در بسیاری از ادله های خود بر نفی تعلق نفس به بدن میپردازد.
این تعبیر، اگرچه افلاطونی است ، با توجه به مبانی ابن سینا که نفس را روحانیۀالحدوث و آن را موجودی میداند که از ابتدا مجرد بوده است ، بیشتر سازگار است ؛ چراکه در این صورت ، میتوان چگونگی افعال و قوا را این گونه تبیین کرد: اگر انسان سه روح داشته باشد که روح حیوانی و نباتی در این میان جسمانی باشد و وظیفه تدبیر افعالی مانند رشد و نمو، غضب ، شهوت و...
البته ، گویی خود ابن سینا متوجه این مشکل شده است ؛ چراکه میگوید موجود زمانی نابود میشود که ضدی داشته باشد، اما نفس ضد ندارد؛ بنابراین ظاهرا این نکته نیز مشکل را حل نمیکند؛ زیرا چه اشکالی دارد که وجود موجودی را طوری فرض کنیم که برای مدت محدودی خلق شده باشد و پس از انقضای آن مدت محدود، خودبه خود نابود شود.