چکیده:
محمد ابراهیم باستانی پاریزی (1393-1304 ش.) نقش و جایگاه ویژهای در تاریخنگاری معاصر ایران دارد. شیوۀ متفاوت او در روش، موضوعشناسی، مأخذشناسی و نگارش، هم اقبال عموم را در پی داشته و هم واکنشهای مختلفی را در سطح تاریخنگاری دانشگاهی موجب شده است. ازاینرو، نمیتوان از تأثیرگذاری او در عرصۀ تاریخنویسی و ترویج تاریخخوانی چشم پوشید. بهمنظور نزدیکی به فضای ذهنی و دیدگاه نظری او درمورد تاریخ و شیوۀ تاریخنگاری، در این نوشتار در پی آشکارسازی مفاهیم هستیشناسی (ontology)، معرفتشناسی (epistemology) و روششناسی methodology)) تاریخی او هستیم تا جهانبینی حاکم بر ذهن مورخ مشخص شود و علل و دلایل کاربستهای ویژۀ او در تاریخنگاری ـ از انتخاب موضوع تا مأخذشناسی و شیوۀ نگارش ـ بهدست آید. بررسی استقرایی آثار باستانی حکایت از پیوند منطقی سه جزء پارادایم (paradigm) تاریخنگاری او دارد؛ بهنحویکه از هستیشناسی ایدهآلیستی راه به معرفتشناسی غیراثباتگرایانه میبرد و در روششناسی، انحصار ابزارهای عینی و تجربی را در درک تاریخ ناکافی میبیند.
Mohammad Ebrāhim Bāstāni Pārizi (1925-2014) has an outstanding role and a special situation in Iran's contemporary historiography. His different manner in dealing with method، subject، bibliography and writing has attracted the public attention from one side، and has caused different reactions in academic historiography from the other side. Therefore، it is impossible to ignore his influence on the field of history writing and the promotion development of its reading. To reach out to his mental space and finding his points of view about history and the methods of historiography، this article is to reveal his concepts on historical ontology، epistemology and methodology (paradigm) to determine the world-view ruling the historian's mind and the causes and reasons of his special applications in historiography – from subject selecting up to the bibliography and the style of writing. The inductive study of his works shows three dimensions of his historiography paradigm; in a way that he reaches none-positivist epistemology from idealistic ontology and believed، in his methodology، that the existence of monopolized objective and experimental tools are insufficient in history understanding.
خلاصه ماشینی:
"به منظور نزدیکی به فضای ذهنی و دیدگاه نظری او درمورد تاریخ و شیوة تاریخ نگاری، در این نوشتار در پی آشکارسازی مفاهیم هستیشناسی (ontology)، معرفت شناسی (epistemology) و روش شناسی )methodology) تاریخی او هستیم تا جهان بینی حاکم بر ذهن مورخ مشخص شود و علل و دلایل کاربست های ویژة او در تاریخ نگاری ـ از انتخاب موضوع تا مأخذشناسی و شیوة نگارش ـ به دست آید.
تاریخ کلیتی است که عوامل واقعی و اراده های انسانی آن را به پیش نمیبرد و اگر به چشم میآیند و در تحلیل مورخان مینشینند، همه ابزارهایی هستند که مشیتی فراتاریخی آنها را به کار گرفته است ؛ ازاین رو در حوادث تاریخی «جای پای خداوند» را جستجو میکند (باستانی پاریزی، در شهر نی سواران ، ص ٣٧) و تجزیه و تحلیل کنندگان ظاهربین را نکوهش میکند که آشکارسازی حوادث تاریخی را به «حساب قدرت تحلیل خود گذارده و از دید ظاهر آن را توجیه میکنند».
او انحصار منابع رسمی و اسنادی را نمیپذیرد، بلکه از روایت های شفاهی، ادبی و غیررسمی هم بهره میبرد و در مواردی آن چنان از متد نگارش رسمی دور میشود که برخی او را به داستان نویسی متهم میکنند و آنجاست که در پاسخ میگوید: «نمیدانم چرا این تصور به ذهن شما وارد شده است ؟ در جایی نوشته ام مورخان سایۀ نویسندگان رمان ها و داستان های تاریخی را به تیر میزنند و با این تعریف گمان میکنم خود را در تیررس تیراندازان و طعنۀ تیرآوران تاریخ قرار داده باشم ."