چکیده:
بررسي ماهيت خيال و ساختار تخيلي اي كه شاعران و هنرمندان بر مبناي آن تفكر مي كنند، در مباحث نقد ادبي و هنري از جايگاه والايي برخوردار است. مبناي بسياري از رمزگشايي هاي متني امروزه بر عهده كاوش-هايي در حوزه تخيل شناسي است. ژيلبر دوران (متولد 1921) تخيل شناس و اسطوره پژوه فرانسوي قرن بيستم، توانست با ابداع روشي علمي، اعتبار حقيقي تخيل را كه به مدت دو قرن در غرب انكار مي شد، دوباره بدان بازگرداند. اين مقاله قصد دارد با تعمق در آراي اين انديشمند به تحليل ساختارهاي تخيلي داستان «كلوخ انداختن تشنه از سر ديوار در جوي آب» در ابتداي دفتر دوم مثنوي، روي آورد. مولوي در اين حكايت، صحنه اي را ترسيم مي كند كه در آن عمل/كنشي (پرتاب سنگ و خشت به آب) تكرار مي شود. اين صحنه يك تخيل است. همچنين بر طبق قرايني كه به دست خواهيم داد، مشخص مي شود كه نگاه و انديشه تخيل-پرداز راوي نسبت به جهان، تحت تاثير ساختارهاي منظومه شبانه تخيل است. اين منظومه كه مربوط به ساختارهاي اسرارآميز يا آنتي فرازيك و ساختارهاي دراماتيكي يا تركيبي است با ويژگي هايي چون: تكرار، وابستگي فرد به جهان و ديدگاه تعاملي او نسبت به جهان، گرايش به عمل مينياتورسازي و درك چرخه اي و... مشخص مي شود.
خلاصه ماشینی:
"٣. تحلیل وبررسی داستان «تشنه و دیوار» همان طور که پیش تر گفته شد، ژیلبر دوران همه ی تخیلات انسـانی را در دو منظومـه ی بزرگ تخیلی «روزانه » و «شبانه » تقسیم بندی کرده است ؛ هر یک از این دو منظومه برای مقابله با مرگ ورسیدن به حیات جاودانه ، روشی ویژه دارند: برخلاف اعمال قهرمانانـه وقهرآمیز که خاص منظومه ی روزانه است ، تصاویری کـه تخیـل منطبـق بـر منظومـه ی شبانه ارائه می دهد، بیانگر گرایش های تعاملی ونگرش صلح آمیز به جهان است .
اهمیت ویـژه ای کـه خشـت انـداز در اوج تشنگی و نیاز به آب ، برای حس آرامش قائل اسـت ، خـود دلیلـی محکـم بـر ایـن ادعاست که تخیل راوی از ساختارهای منظومه ی شبانه الهام گرفته است : چون خطاب یـار شیریــن لذیــذ مست کرد آن بانگ آبش چون نبیذ از صفـای بانــگ آب آن ممتحــن گشت خشت انداز زآنجا خشت کن (مولوی ، ١٣٨٤: ٢٢٨) برعکس منظومه ی روزانه که در پی ایدئال سازی وتعالی ودرنتیجه ، ناگزیر از اعمال قهرمانانه برای رسیدن به این تعالی است ، منظومه ی شبانه «بیشـتر بـه آرامـش ، خـواب ، راحتی واستراحت متمایل است ...
عنوان این داستان ، خود بیانگر این وابستگی است : «تشنه وآب »؛ فرد تشـنه بـه آب حریص است وبه هر ترتیب می خواهد خود را به آب برساند وبا او یکی شود؛ به قول مولوی : هر که عاشق تر بود بر بانگ آب او کلوخ زفت تر کند از حجاب (مولوی ، ١٣٨٤: ٢٢٨) ژیلبر دوران ساختارهای منظومه ی شبانه ی تخیل را به ساختارهای اسـرارآمیز تعبیـر میکند؛ زیرا این ساختارها میل یکی شدن با جهان وپیوند بـا طعـم خلوتگـاه درونـی را برقرار می سازند (نک : عباسی، ١٣٩٠: ١١١)."