چکیده:
پيوند فرهنگي و ادبي ايران و هند در طول تاريخ، پيوندي استوار و غير قابل انكار بوده و با فراز و فرودهاي بسيار در گستر ه ي روزگاران استمرار داشته است. اين پيوند در عصر صفويان ايران و گورگانيان هند به اوج خود رسيده كه شعر و ادبيات اين عصر، آيينه ي تمام نماي آن است. شعر صائب كه نقطه ي اوج شعر اين عصر است، با هنرمندي هاي بسيار، تعامل فرهنگي و ادبي اين دو سرزمين را به تصوير كشيده به گونه اي كه در آميختگي فرهنگ و ادبيات ايران و هند يكي از ويژگي هاي بارز آن به شمار مي آيد: استقبال از شعر پارسي گويان هند، بهر ه گيري از سنت هاي ادبي اين سرزمين، به كارگيري زبان شعري شاعران پارسي گوي هند، تاثير-پذيري از عاشقانه هاي ادبيات هند و سرانجام بازتاب فرهنگ، اعتقادات، آداب و رسوم هندوان، از جلوه هاي بارز پيوند فرهنگي و ادبي ايران و هند در شعر صائب است كه درك و فهم شعر او و گر ه گشايي پيچيدگي هاي آن، بدون آگاهي از موارد مذكور، چندان آسان نيست. اين مقاله با جستجو در ديوان صائب و استخراج ابيات مرتبط با موضوع و نقد و تحليل و دسته بندي موارد استخراج شده و بهره گيري از پژوهش هاي اين حوزه كوشيده است با معرفي برخي از جلو ه هاي فرهنگ و ادبيات هند در شعر صائب، راهي براي ورود به دنياي پر رمز و راز شعر او بگشايد.
خلاصه ماشینی:
"شور و شوق دیـدار هنـد و شـهرهای آن ، از جـای جای اشعار صائب پیداست : توتیا سازد غبــار اگــره و لاهــور را چشم من تا خاکمال گـرد برهانپور خورد٤ (صائب ، ١١٧٩:١٣٧٠) اگر از عمر گران مایــه بیابــد مهـلت صائب آن نیست ز کشمیر و ز کابل گذرد (همان :١٦١٦) اقامــت هفــت ســاله در هنــد و دیــدار شــهرها و آبــادی هــای آن ، بــرای شــاعر مضمون پردازی چون صائب ، می تواند نتایج و دست آوردهای ذوقی و ادبی بسـیاری بـه دنبال داشته باشد؛ از این روی یادکرد شهرهای هند و ویژگیهای طبیعی و اقلیمـی ایـن سرزمین ، بهره گیری از فرهنگ و اعتقادات و ادبیات هندوان ، به کـارگیری زبـان فارسـی رایج در میان فارسیگویان هند در شعر خود و سرانجام ارائه ی تصویری گویا از هنـد و متعلقات آن ، ره آورد این سفر صائب است کـه در شـعر او انعکاسـی ویـژه دارد.
به عقیده ی فون کرمر «به کار بردن تسبیح برای شمردن ذکر و ورد، اصـلا هنـدی است و در ابتدا در ممالک شرق اسلام یعنی خراسان قدیم و بلخ ، پیدا شده و بعد شـایع شده است » (کرمر، به نقل از نفیسی ، ١٣٧١: ١٦٦) آگاهی از چنین بن مایه هـایی موجـب شکل گیری چنین ابیاتی شده است : گر چنین عشق تو بر سنگدلان زور آورد سبحه ی برهمن از اشک صنم سبز شود (صائب ، ١٧٣٦:١٣٧٠) اصطلاح بت و بتخانه و متعلقات آن نیز ریشـه در عقایـد هنـدوان دارد و از ایــن طریـق ، وارد حـوزه ی شعر فارسی به ویژه شعر عرفانی شـده اسـت : «ایـن کـه در شـعر فارسی، مخصوصا در اشعار متصوفه ، این همه گفت وگو از بت و بت پرست و بتخانـه و بتکده و صنم و شمن هست نیز دلیل آشـکاری بـر روابـط تصـوف ایـران بـا تعلیمـات بوداییان است ؛ زیرا که نزدیک ترین بت پرستان مشرق آسیا با ایران ، حتمـا بوداییـان ایـن نواحی آسیای مرکزی بوده اند."