چکیده:
در برخی منابع روایی شیعه و اهل سنت احادیثی با موضوع «عدم سایه برای پیامبر و ائمه معصوم» به چشم میخورد. محدثان و مؤلفانی که این احادیث را پذیرفتهاند، این ویژگی را معجزهای از سوی ذوات مقدس معصومان دانستهاند؛ اما در مقابل، بیشتر اندیشمندان در برخورد با این گروه از روایات سکوت کردهاند و یا با عدم ذکر این روایات در کتابهای خود، به صورت تلویحی ضعفی متوجه آن دانستهاند. در یک نگاه کلی، بیشتر این روایات از لحاظ سندی دچار ضعف هستند؛ با این توضیح که سند اکثر این روایات در عین انفراد، راویان موثقی ندارند. در نقد متنی و به هنگام عرضه آنها بر قرآن، سنت و عقل نیز غیر قابل پذیرش به نظر میرسند. پذیرش بیچون و چرای این روایات، علاوه بر این که راه را برای ادعاهای غلوآمیز نسبت به معصومان هموار میسازد، باب طعن مخالفان را بر ما باز میسازد.
خلاصه ماشینی:
"1 این تفاوتها و دیگر اختلافهایی که در معنای این دو واژه ذکر شده 2 تأثیر بسزایی در موضوع مورد بحث ندارد و مهم این است که هر دو در زبان فارسی به معنای سایه هستند و البته بیشتر مؤلفان و محدثانی که احادیث سایه نداشتن پیامبر( را نقل کردهاند، فقط از این دو واژه همین معنا را مد نظر قرار دادهاند؛ همان سایهای که به خودی خود وجود حقیقی نداشته، بلکه همان عدم نور است و به سبب ممانعت از تابش نور پدید میآید.
احادیثی نیز وجود دارد که بیانگر سایه افکندن دائمی ابر بر سر پیامبر( هستند؛ از جمله این که علامه مجلسی در بحار الأنوار به نقل از کتاب العدد القویه گفتارمفصل حلیمه سعدیه را ذکر میکند که در بخشی از آن آمده است که حلیمه گفت هیچ گاه او را به اعتقاد نگارنده به جز موارد معدودی، این اتفاق همیشگی نبوده است و این دسته احادیث، خود دچار ضعف سندی و متنی هستند و شاید نشانهای از غلو نیز در آن وجود داشته باشد؛ اما با توجه به هدف این پژوهش، فارغ از صحت و یا سقم این گروه احادیث _ که خود نیازمند پژوهشی مستوفی است _ در پی آن هستیم که احادیث مخالف را هم مورد توجه قرار دهیم."