چکیده:
ماليات بر ارزش افزوده نوعي ماليات غيرمستقيم است كه درآمد زيادي عايد دولت مي كند. در اين راستا دولت ها درصدد افزايش نرخ اين ماليات هستند. تغييرات نرخ ماليات بر ارزشافزوده و افزايش آن در سالهاي اخير در ايران روش افزايش درآمد مالياتي است. به اين جهت كه سيستم تك نرخي ماليات بر ارزشافزوده همواره از نقطهنظر عدالت مورد نكوهش قرار مي گيرد، در اين مقاله تلاش مي شود از 2 نرخ براي ماليات بر ارزش افزوده استفاده شود. به اين منظور، دو نرخ ماليات متفاوت براي كالاهاي لوكس و سايركالاها تعيين مي شود. نوآوري اصلي اين مقاله پيشنهاد دو نرخ بهينه ماليات بر ارزش افزوده در ايران مي باشد. نتايج به دست آمده با تاكيد بر عدالت و برابري نشان مي دهد نرخ ماليات بر خوراكي ها 8 درصد و نرخ ماليات برگروه كالايي لوكس حدود 26 درصد است. البته افزايش نرخ ماليات بر ارزش افزوده مي بايست بر اساس طراحي سيستم ماليات هوشمندانه و به تدريج صورت گيرد. در غير اين صورت ارتباط بين سيستم ماليات با بنگاه و خانوار دچار تنش و حتي از هم پاشيدگي مي شود.
Tax on value added is a kind of indirect tax which yields high income for governments. Thus، governments intend to increase it. However، raising tax rate uniformly across all goods consumed by different income groups have been criticized for being regressive and unjust. In this paper، we have used two different tax rates to distinguish luxury goods from other essential goods. Taking Justice and equity into account while levying taxes، this study shows that optimum tax rates on essential goods such as food and non-essential luxury goods are estimated to be 8 percent and 26 percent respectively. This finding، however، does not mean that tax authority should change the tax structure immediately disregarding its impacts، and tension it may create، but rather it proposes a gradual and planned system of taxes، taking precautionary measures.
خلاصه ماشینی:
گروه بندي کالايي بر اساس کشش ها درآمدي صورت مي گيرد، سپس براي ٣ گروه کالايي به دست آمده نيز برآوردي با استفاده از سيستم تقاضاي تقريباً ايده آل انجام شده وکشش قيمتي و درآمدي محاسبه مي شود.
غلامي و همکاران (١٣٩١) در مقاله خود نرخ بهينه ماليات بر ارزش افزوده کالاها و خدمات مشمول براي ٣ سطح مختلف از درآمد ماليات بر مصرف مورد نياز دولت محاسبه نموده اند.
وجه تمايز اين مطالعه در مقايسه با مطالعات ديگر در ايران برقراري ٢ نرخ در مقابل تک نرخ و چند نرخي بودن ماليات بر ارزش افزوده است ، به طوري که گروه هاي کالاهايي به ٢ دسته مجزا تقسيم و نرخ کمتري براي خوراکي ها در نظر گرفته مي شود.
سناريوي اول : در نرخ گريز از نابرابري اجتماعي صفر (٠ ) با هزينه نهايي ماليات ( ) ١/٠١ که / کارايي دولت را به طور کامل تأمين مي کند نرخ ماليات بر ارزش افزوده در صورتي که آثار توزيعي در نظر گرفته نشود بر خوراکي ها ٢٤ درصد و بر گروه کالايي لوکس نرخ ١٠ درصد به دست آمده است .
(2002), "Optimal Commodity Taxes in Australia", The Australian Economic Review, Vol. 35, No. 1.
A. Mirrlees (1971), "Optimal Taxation and Public Production, I: Production Efficiency and II: Tax Rules", American Economic Review, Vol. 61, PP.
(1986), "Sensitivity of Optimal Commodity Tax Rates to Alternative Demand Function Forms", Journal of Public Economics, Vol. 31 Urakawa.