چکیده:
افزایش بیاعتمادی اجتماعی در جامعه به رشد فعالیتهای فردگرایانه و کاهش فعالیتهای جمعی میانجامد و درنتیجه به تهدیدی برای انسجام اجتماعی تبدیل میشود. اعتماد اجتماعی سرمایة اصلی هر جامعه است و نادیدهگرفتن آن بهمنزلة فاصلهگرفتن از جامعة سالم و درنتیجه، افزایش بیاعتمادی در جامعه است. تحقیق حاضر با تکنیک پیمایش درصدد است وضعیت دوگانگی فرهنگی و رابطة آن با بیاعتمادی اجتماعی را در دو شهر یزد و اهواز بهصورت تطبیقی بررسی کند. جامعة آماری این تحقیق را افراد 15 تا 64 سالة ساکن در دو شهر یزد و اهواز تشکیل میدهند که از بین آنها نمونهای با حجم 600 نفر به روش نمونهگیری خوشهای انتخاب شده است. نتایج دادههای این پژوهش حاکی است که بین دوگانگی فرهنگی و بیاعتمادی رابطة معناداری وجود دارد. این بدانمعناست که هرچقدر ارزشهای سنتی و مدرن همزمان در رفتار افراد و کنشهای اجتماعی آنان ظهور کند بهتبع آن، بیاعتمادی افزایش مییابد. دادهها موید آن است که میزان بیاعتمادی اجتماعی در دو بعد محیطی و نهادی بیشتر از ابعاد دیگر است و این میزان نزد شهروندان یزدی نسبت به شهروندان اهوازی بالاتر است. نتایج تحلیل رگرسیون نشان میدهد که ابعاد تساوی، دموکراتیک، خاصگرایی، جامعة مدنی و تقدیر، بهترتیب قدرت پیشبینی، قادرند 2/21 درصد از تغییرات میزان بیاعتمادی اجتماعی را تبیین کنند. بهطورکلی، نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که دوگانگی فرهنگی یکی از عوامل افزایش بیاعتمادی در عرصههای تعاملی، سیاسی و اجتماعی است.
خلاصه ماشینی:
"در جامعة ایرانی، رواج ارزشهای جامعة غربی و مدرن درکنار ارزشهای سنتی باعث شکلگیری نوعی تضاد و دوگانگی فرهنگی شده است که به ظهور انسانهایی منفعتگرا، متناسب با جامعة مدرن، منجر شده است، اما از جهت دیگر و برخلاف جامعة مدرن، این روابط اجتماعی مبتنی بر مبادله، همچون عاملی عمل کرده است که اعتماد را در سطح کنش اجتماعی بهشدت تنزل داده و جامعه را بهسمت تضادهای گوناگون و کاهش همکاریهای اجتماعی رانده است.
این وضعیت در بعد بیاعتمادی به محیط (جامعه و ارزشهای آن) در شهر اهواز (3/34 درصد) و در شهر یزد (3/44 درصد) نیز مشاهده میشود که میتواند نشاندهندة تداخل ارزشهای سنتی با ارزشهای مدرن و بهتبع آن، دوگانگی فرهنگی در جامعة یزد باشد که عاملی برای بالارفتن بیاعتمادی اجتماعی در یزد است.
مقایسة بیاعتمادی اجتماعی در اهواز و یزد نشان میدهد که بیشترین میزان بیاعتمادی به محیط و نهادهای مربوطه دولتی است و این میزان در اهواز نسبت به یزد بیشتر است؛ این بدانمعنا است که اهواز شهری صنعتی است و نگرش مدرن به نهادها و محیط اطراف، که از شاخصهای جامعة مدرن است، با بیاعتمادی تناسب بیشتری دارد، ولی میزان بیاعتمادی، در بعد بیاعتمادی تعمیمیافته، در بین شهروندان یزدی نسبت به اهوازیها بیشتر است که میتواند نشاندهندة تداخل ارزشهای سنتی با ارزشهای مدرن و درنتیجه، دوگانگی فرهنگی در جامعة یزد باشد که همین امرعاملی برای بالارفتن سطح بیاعتمادی اجتماعی در جامعة یزد است."